گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 47
آنان که خاك را به نظر کیمیا کنند








یادنامهاي از آیت حق مرحوم محمدتقی بهلول(ره) مرضیه بیات اشاره: نهم مردادماه امسال، خبري اندوهناك، دوستداران امام عصر،
ارواحنا فداه، را داغدار ساخت. درگذشت عالمی مجاهد و زنده کنندة سیرة اسلاف صالح خویش، که ذکر نام و یاد آو، به واسطۀ
صفحه 23 از 67
یادکردن او از مولاي غیبش(ع)، کم و بیش، در خاطرة منتظران حاضر بود. هرچند که در شمارة پیشین مجالی نیافتیم، اما برآن
شدیم تا در این شماره، سطرهایی را به آن یار منتظر اختصاص دهیم. روح بلندش، مدام، سرشار از رحمت پروردگارش باد.
ملکوتی خاكنشین در تاریخ 8 جمادي الثانی سال 1320 ق. در شهر گناباد و در خانوادة دانشمند بزرگ، شیخ نظام الدین، از
« محمّدتقی » نوادگان مرحوم حاج محمّد طاهر خزائی (که همگی از ستارگان آسمان علم بودند) پسري به دنیا آمد، که نام او را
شهرت یافت. علّت اشتهار ایشان به لقب بهلول، به فرمودة خودشان، این بود که: در سنین کودکی براي « بهلول » نهادند؛ که بعدها به
زنها منبر میرفتند و بعداز منبر و درس، اوقات فراغت خود را مشغول بازي با حیوانات میشدند. زنهاي محل میگفتند: نه به آن
منبر و روضه و درس و نه به این بازي؛ او مثل بهلول زمان امام صادق(ع) دیوانه است. بنابراین از آن به بعد مشهور به بهلول شدند،
و در زمان رضاخان نیز که قرار بود شناسنامه بدهند، شهرت ایشان را بهلول گرفتند. اولین معلم و استاد محمّدتقی، خالۀ پدرشان
ایشان اولین استاد من بود و اگر سختگیريهاي او در امر » : بودندکه همواره شیخ از ایشان با تجلیل یاد میکردند و میفرمودند
تحصیل و حفظ قرآن نبود، نمیتوانستم آنطور که باید، تحصیل کنم، او نماز را به من تعلیم داد و مرا امام جماعت بچّهها قرار داد
جناب شیخ، حافظه و استعداد فوقالعادهاي داشتند، تا جایی که، ظرف .« و با یک چوب مواظب بود، تا کسی نماز را اشتباه نخواند
دو سال، تمام قرآن را حفظ کردند. درسهاي حوزه را مانند: شرح لمعه، قوانین، مغنی، مطّوّل، معالم، سیوطی، جامی، حاشیۀ شمسیّه
را نزد پدر، آموخت و براي ادامۀ تحصیل راهی سبزوار شد. بعداز تحصیل در سبزوار، براي ادامۀ تحصیل به قم مهاجرت کرده، و
دروس سطح (رسائل و مکاسب) را نزد عالم ربانی، آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی و آیتالله مرعشی نجفی فرامیگیرند
و پس از مدتی براي تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف میشوند و در درس خارج مرجع بزرگ عالم تشیّع، آیتالله سیّد
ابوالحسن اصفهانی حاضر میشوند. طبق توصیۀ استاد و مرجع تقلید خود، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی، درس را رها کرده، براي
مبارزه با رژیم ستم شاهی به ایران باز میگردند و در اولین اقدام، پس از مراجعت به وطن، با اینکه علاقۀ شدیدي به همسرشان
داشتند، ایشان را طلاق میدهند تا خداي نکرده ظلمی در حق ایشان نشود و فکر خودشان هم مشغول و پریشان نباشد، و پس از
اتمام عدّة همسرشان، ایشان را به عقد یکی از دوستان خویش درمیآورند. شیخ بهلول در واقعۀ مسجد گوهرشاد و اقدامات ضد
رژیم پهلوي حضوري پر رنگ و در صحنه داشتند و پس از اتفاقات مسجد گوهرشاد، به دلیل اینکه ایشان به دستور شخص شاه،
تحت تعقیب بودند، به کشور افغانستان پناه بردند که در آنجا با هماهنگی دولت ایران و افغانستان، جناب شیخ دستگیر و به مدت
31 سال در زندانهاي این کشور، محبوس میشوند. پس از 31 سال اسارت، از سوي دولت افغانستان به شیخ پیغام داده میشود که
ایشان مخیّر هستند به ماندن در این کشور، رفتن به ایران یا کشوري دیگر. شیخ تصمیم میگیرند به جاي ایران، به مصر مهاجرت
کنند. در مدت یک سال و نیمی که در کشور مصر بودند، از سوي جمال عبدالناصر، که مخالف رضاشاه بود، به سمت رئیس
بخش فارسی صدا و سیماي مصر منصوب میشوند و از طریق رادیو و تلویزیون، اعلامیههایی را ضدّ رژیمهاي اسراییل، آمریکا و
رفته و مشکلات علمی دانشجویان را برطرف میکردند. شیخ پس ،« الأزهر » ایران منتشر میکنند وعلاوه بر این، روزها به دانشگاه
از مصر، راهی عراق میشوند و در این کشور به مبارزات خودشان ادامه میدهند، تا اینکه حکومت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان
مقیم آن کشور میکند، که شیخ به کنسولگري ایران در کربلا رفته و با سفارت ایران در بغداد تماس میگیرند و به خاطر اهمیّت
جناب شیخ، شاه اعلام میکنند که با ورود ایشان به ایران موافقم. در آستانۀ ورود ایشان به وطن، شیخ دستگیر و به زندانی در تهران
منتقل میشوند و توسط نصیري، رئیس ساواك مورد بازجویی قرار میگیرند. شاه پس از مطالعۀ متن بازجویی دستور عفو شیخ را
به شرط اینکه دیگر کار سیاسی انجام ندهند، صادر میکند. جناب شیخ بهلول، در 24 جمادي الثانی سال 1426 ق.مصادف با 9
مردادماه امسال دعوت حق را لبیک و در جوار رحمت و قرب حق آرمیدند. خصوصیات منحصر به فرد الف) حافظۀ نمونه: دلایلی
در اثبات حافظۀ قوي ایشان: حفظ قرآن به همراه تفسیر در سن 7 سالگی، حفظ بسیاري از خطبههاي نهجالبلاغه، حفظ خطبههاي
صفحه 24 از 67
امامان معصوم(ع)، حفظ خطبۀ حضرت فاطمه(س) دربارة فدك، حفظ بسیاري از دعاهاي صحیفۀ سجادیه، حفظ بسیاري از دعاهاي
مفاتیح الجنان نظیر: جوشن کبیر، عدیله، مشلول، توسل، کمیل، زیارت عاشورا، مناجات شعبانیه، دعاي ابوحمزة ثمالی، دعاي عرفه
و...، حفظ صد وبیست هزار بیت، سرودة خودشان، که حدود 30 هزار بیت فقط در شأن و مقام، حضرت فاطمه زهرا(س) سروده
شده بود و بخش قابل توجهی از اشعار هم در مدح امام خمینی(ره) و بر وزن شاهنامه، به نام خمینی نامه، حفظ پنج هزار بیت شعر
از شاعران دیگر و مجموعههاي آنها، حفظ تعداد زیادي از کتب حوزوي نظیر: الفیۀ ابن مالک، تهذیب المنطق، تلخیص، المفتاح،
مطوّل، رافیه، منظومۀ سبزواري و ... . ب) سیر در زمین: شیخ بهلول، هیچگاه، بیش از ده روز در مکانی نمیماندند، حتّی در
سفرهاي خارجی خود به هندوستان، پاکستان، افغانستان، سوریه، ایتالیا، عراق و ... . ج) فقدان عیال و اولاد: ایشان پس از طلاق
همسرشان، دیگر تشکیل خانواده ندادند، تا زمانی که در زندان افغانستان از ایشان کشف و شهود مشاهده کردند و براي مدّتی به
یک روستا تبعید شدند، در آنجا یکی از فقرا دختر خود را که به سفارش دکتر معالج او، نیاز به ازدواج داشته، به عقد ایشان
درمیآورد، که پس از حامله شدن، از دنیا میرود. و ایشان تا آخر عمر شریفشان بدون همسر و فرزند زندگی نمودند. د) خوراك
مختصر و محدود: در طول زندگانی خود، چیزي جز، ماست و برخی از میوهجات، چیزي میل نکردند. فقط در زمستانها، شلغم و
در تابستانها، انار به نان و ماست خود اضافه میکردند. در تمامی مهمانیهایی که انواع غذاهاي لذیذ و مقوّي مهیّا بود، ایشان در
همه حال به نان و ماست خویش اکتفا میکرد. د) اختیار نکردن منزل: پس از آزادي از زندان افغانستان و مراجعت به ایران، مسکن
و مأوایی براي خود، اختیار نکردند و همیشه در حال مسافرت بودند. از ایشان پرسیدند که منزل شما کجاست؟ گفتند: همۀ دنیا
منزل من است. ه) روزة مدام: ایشان در تمام مدّت سال به جز روزهاي حرام، در حال روزه بودند ولی در طی چند سال اخیر، به
دلایل ضعف، بعضی از روزها ، از گرفتن روزه، خودداري میکردند، ولی با این حال بیش از دو وعده غذا نمیخوردند. و) طی
الارض: ایشان هرگاه در مورد طی الارض از ایشان سؤال میشد، انکار میکردند. امّا آیتالله سید عباس کاشانی (از بزرگان ختوم
و اذکار در قم) گفتهاند که: شیخ بهلول خیلی از اسرار مگو را به من گفته است؛ و از آن جمله، قضیۀ طی الارض ایشان بود که
ابتدا، انکار میکردند، ولی من دلیل آوردم و ایشان قبول کردند. به ایشان گفتم: در فلان روز و فلان ساعت، شما هم در ایتالیا
بودهاید و هم در تهران، که شیخ پس از شنیدن این حرف تسلیم شدند. کلماتی از شیخ بهلول دروغ در جمکران حاج حسین
احمدي خمینی شهري میگفت: آقاي بهلول را دیدم از ایشان پرسیدم کجا بودید؟ گفت: جمکران. گفتم: براي چه رفته بودید؟
إیّاك نعبد و إیاك » گفت: رفتم دویست تا دروغ گفتم و برگشتم. (اشاره به نماز امام زمان(ع) که در هر رکعت آن صدمرتبه آیۀ
دارد. سؤالی در خصوص رؤیت حضرت مهدي(ع) از شیخ بهلول پرسیدند که چه وقت میشود به حضور آقا امام زمان، « نستعین
ارواحنا فداه، مشرّف شد؟ فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت(ع) سنخیّت باشد. سپس فرمودند: دیدن امام زمان،
روحیفداه، مهّم نیست، مهم این است که او ما را ببیند. خیلیها هم علی(ع) را دیدند امّا دشمن او شدند. اگر کاري کردیم که نظر
آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد. دعاي مجرّب ایشان سفارش میکردند که براي رفع مشکلات، بعداز هر نماز واجب، هر قدر
توانستید این ذکر را بگویید که تأثیر بسیاري دارد: اللّهمّ أغننی بحلالک عن حرامک و بطاعتک عن معصیتک و بفضلک عمنّ
سواك. از قول مرحوم آیتالله کشمیري(ره) نیز نقل شده است که از مرحوم قاضی(ره) درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن
را کردم، ایشان فرمودند: این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست. برکت فراوان از دو عمل ایشان میفرمودند: من در تمام عمرم
یک عمل را ترك کردهام و اصلًا انجام ندادهام و یک عمل را اصلًا ترك نکردهام و تحت هر شرایطی بجا آوردهام و از این دو
کار، برکت زیادي دیدهام، و آن را به همۀ شما سفارش میکنم؛ آنچه ترك کردهام، دروغ است، و آنچه ترك نکردهام نماز شب
است. هرچه دارم از تبرّي دارم جناب عارف ربانی مرحوم حاج آقا انصاري همدانی به ایشان فرموده بودند: آقا ما اعتقاد داریم که
شما جزو اوتاد هستید. ایشان در جواب فرمودند: نخیر، من جزو اوتاد نیستم، ولی هرچه دارم از تبرّي دارم. امر تبرّي به قدري مهمّ
صفحه 25 از 67
است که حضرت حق تعالی در زیارت عاشورا اوّل میفرمایند: اللّهمّ العن أوّل ظالمٍ... و بعد میفرماید: السلام علیک یا أباعبدالله...
بهلول از دیدگاه فرزانگان مقام معظم رهبري فرمودند: ایشان حق بزرگی به گردن انقلاب دارند. از نظر عالم عارف، حضرت
آیتالله بهاءالدینی(ره): همین اندازه که به همۀ تشریفاتی که دیگران اسیر آن هستند، او بیاعتناست خیلی مقام و موقعیت است و
این منشاء ترقی و تعالی است. آیتالله امجد: ایشان یک انسان وارستهاي است، توکّل عجیبی دارد، او یک انسان عتیقه است، چرا
که عتیقهجات، معمولاً کمیاب و قیمتی هستند، او هم کمیاب است و هم قیمتی. آیتالله سیبویه: بزرگ فاضل ما، عالم با عمل و
عارف سالک کامل، حافظ قرآن و ستارة درخشان و رسیده به درجۀ سیر و سلوك و عرفان در اوج وصول، نور دیدة ارباب معرفت
و عقول آقاي حاج شیخ محمدتقی بهلول. آیتالله خزعلی: ... کافی است او را یکبار ببینی، اگرنه، یکبار به سرگذشتش مرور
کنی، باشد که از قید و بندها، از این نحل و زنجیرها، خلاصی حاصل شود و توجه بیشتر به عالم معنی دست دهد. داستانی شنیدنی
از زندگی شیخ ایشان میفرمودند: زمانی در مشهد به منزل یکی از آشنایان که سیّد بود، رفتیم. اتفاقاً شبی بارانی بود و خانم خانه
هم زایمان کرده بود و چند تا بچه آورده بود و شوهرش هم در منزل نبود. متوجه شدم که حالش مساعد نیست. به او گفتم: شما
بخوابید من از بچهها، نگهداري میکنم و او هم خوابید. نصف شب دیدم، بچّهها خیلی گریه میکنند، فهمیدم که خودشان را
کثیف کردهاند. داخل حیاط آمدم که کهنه بیاورم و آنها را پاك کنم و قُنداق نمایم؛ امّا متأسفانه باران آمده بود و تمام آنها خیس
شده بود. به داخل برگشتم و عباي خود را چهار تکّه کرده و به وسیلۀ آن بچّهها را تمیز کردم و قنداق نمودم. اذان صبح که به
طرف حرم حضرت رضا(ع) حرکت کردم، در بین راه، چند سگ به من حمله کردند؛ مشغول دفع سگها بودم که سیّدي آمد و
«. کسی که تا صبح از بچههاي ما مراقبت کرده ، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم » : سگها را رد کرد و به من گفت
نوشتۀ « ملکوتی خاكنشین، سیري در زندگانی حاج شیخ بهلول محمدتقی بهلول » بعد هم غیب شد. پینوشت ?: برگرفته از کتاب
سیّد عباس موسوي مطلق.
حاکمیت اصولگرایی پروتستانیستی
نویسنده: سمیر مرقص ترجمه: قبس زعفرانی اشاره: با رسیدن جورج بوش به قدرت و ریاست جمهوري آمریکا، در حالی که جناح
راست پروتستان را در کنار خود داشت و حامل دیدگاهها و نظرات خاص خویش در قبال مسائل فرد و جامعه و اسرائیل و جنگ
اعراب اسرائیل بود، تحقیقات و پژوهشهاي متعددي در زمینۀ تأثیر بسیار زیاد دیدگاههاي مسیحی صهیونیستی بر مواضع دولت
آمریکا در قبال حوادث خاورمیانه صورت گرفت و چاپ و منتشر شد. امروزه با افزایش فشار رژیم صهیونیستی بر ملت مظلوم
فلسطین، سمیر مرقص، محقق و پژوهشگر مصري تلاش نموده، در تحقیق و پژوهش خویش به پیشینۀ مذهبی عمیق گرایش مطلق
آمریکا به رژیم صهیونیستی بپردازد. لازم به تذکر نیست که دیدگاهها و مواضع کلیساهاي انجیلی لبنان و سوریه و فلسطین و سایر
کشورهاي مشرق عربی با مواضع و دیدگاههاي پروتستانهاي یهودیزه شدة آمریکا تفاوت بسیار دارد و حتی برخی از این کلیساهاي
انجیلی، بهویژه در فلسطین، نقشی مهم و حساس در مبارزه و رویارویی ملت فلسطین با دستگاه مرگ اسرائیل ایفا مینمایند. توجه
شما را به مقالۀ تحلیلی وي، جلب میکنیم ? ? ?. 1. کسی که به مطالعۀ تاریخ ایالات متحده از زمان تأسیس و برپاییاش پرداخته
باشد، میتواند ملاحظه کند که دین تا چه اندازه در شکلگیري دنیاي جدید (آمریکا) تأثیرگذار بوده است. در سال 1620 میلادي،
1 عقیدة پروتستانتیسم (که در اصل کالونیسم میباشد) را همراه خود به دنیاي جدید « پیورتانیها » مهاجران جدید یا به اصطلاح
آوردند، در حالیکه سعی داشتند، بدون هیچ مانعی زمینۀ تطبیق و اجراي آن اصول را در انگلستان فراهم آورند. امّا چون مورد
آزار و اذیت و ظلم و ستم قرار گرفتند و از انگلستان بیرون رانده شدند، امید خود را به دنیاي جدید بستند تا شاید بتوانند در آنجا
دیدگاه خاص خویش را نسبت به جهان، زندگی و « کالونیسم » مطابق اصول و مبادي کالوینی به حیات خویش ادامه دهند. با اینکه
صفحه 26 از 67
انسان و نجات وي داشت، با این حال این دیدگاه جدا، و دور از واقعیتهاي اجتماعی محیطی که در آن شکل گرفته، نبود. این
مکتب و دیدگاه داراي ریشههاي تاریخی و علمی و شناختی خاصی بود و در راستاي همان جامعه و لحظۀ خاصی که در آن متولد
شده و پاي به عرصۀ وجود گذاشته بود قرار داشت که عبارت از؛ چارچوب و سیاق اروپایی با تعاملات تاریخی خاص خودش در
آن دوره بود. به همین دلیل انتقال این دیدگاه به دنیاي جدید نیاز به مقداري سازگاري و مدارا داشت. در این زمینه اگر علماي
جامعهشناسی (بهویژه علماي مذهب) قابل باشند که اعتقادات مذهبی و کلیساها منعکس کنندة جوامعی هستند که برآن حاکمیت
دارند، بیشک جامعۀ آمریکا نمونۀ بیمثال گفتۀ این دانشمندان است. لذا ملاحظه میکنیم که کالونیسم متحول شد و تغییراتی را
در خود به وجود آورد تا خود را با اوضاع و احوال دنیاي جدید منطبق سازد. به تأکید، سرزمین جدید، انگلستان نبود، آمریکا بود،
هرچند آن را انگلستان جدید 2 نامیدند، با این حال آمریکا خود را بر عقیدة مهاجر تحمیل کرد و خود را متحول نمود تا پاسخگوي
عجیب نبود اگر ،« جان پیاروچو » نیاز دنیاي جدید به مرجعیت مورد نیازش باشد و بر تحرك فزایندهاش استیلا یابد. بنابراین، به گفتۀ
و از آنجا که مهاجران جدید پروتستانی بودند و در اکثریت قرار داشتند، کلیساي آنها .« جامعه در آن واحد از دو مادرزاده شود »
حاکم گردید و مذهب ایشان در آن جامعه استیلا یافت. بسیاري از محققان به این سمت رفتهاند که مهاجران نوین، پروتستانها،
تأثیر لاهوتی، تاریخی، کتابی، و سیاسی مرکبی از یهودیت پذیرفته بودند، بهگونهاي که این تأثیر آنها را واداشت تا میان
برقرار نمایند که تا حال حاضر نیز وجود دارد و عملاً در گرایشات و جریانات اصولگرا « سازگاري » پروتستانتیسم و یهودیت
به شمار « قدس جدید » ملاحظه میشود. این تأثیر از دیدگاه شهركنشینان جدید پروتستانی به دنیاي جدید بازمیگردد که آن را
آوردند. بهگونهاي که احساس کردند، تجربۀ بدست آمده در انگلستان آنها را به سان تبعیدشدگان عبرانی نموده که احوالشان در
گردید، و آنها خود را به سان عبرانیهایی میپنداشتند که از « کنعان جدید » تورات آمده است، به همین دلیل آمریکا از نظر آنان
انگلیس) فرار کردهاند تا از ظلم و ستم و آزار و اذیت مذهبی ) « سرزمین مصر » جیمز اوّل، پادشاه انگلستان) و از ) « فرعون » بندگی
رها گشته و به دنبال مأمن و پناهگاهی براي خویش هستند. این احساس در واقعیت نیز خود را نشان داد و در شیوة همزیستی
شهركنشینان جدید با جا و مکان جدید نمود پیدا کرد، چرا که آنها بر اماکنی که اسکان گزیدند، و فرزندانی که به دنیا آوردند،
نامهاي عبرانی نهادند. افزون بر آن یادگیري و آموزش زبان عبري در مدارس و دانشگاههایشان الزامی گردید. لازم به ذکر است،
اختصاص داشت و « زبان عبري، زبان مادري » در سال 1642 اعطا کرد، به موضوع « هاروارد » اولین مدرك دکترایی که دانشگاه
را برخود داشت. به این ترتیب « یهودي » اولین کتابی که در آمریکا منتشر شد، سِفر مزامیر و اولین مجلهاي که صادر گردید، عنوان
فرزندان و » باقی ماند و حتی آنان کودکان خویش را « نمونۀ روحی و معنوي عهد قدیم عبري » آمریکا در دید شهركنشینان نوین
3 نامیدند. این سازگاري و عشق و علاقه میان پروتستانتیسم و یهودیت زمانی فزونی یافت که ایالات متحده « کودکان اسرائیل
شاهد امواج گستردهاي از مهاجرت یهودیان و کاتولیکها گردید. به این ترتیب رابطۀ پروتستانتیسم و یهود بیش از پیش گرم و
صمیمانه شد، در حالیکه رابطهاي کاملاً معکوس میان پروتستانتیسم و کاتولیسیسم قابل ملاحظه بود. زمینههاي مشترکی میان
پروتستانتیسم و یهودیت یافته شد، در حالیکه این زمینهها در میان پروتستانتیسم و کاتولیسیسم محقق نگردید و به سرعت، این
جایگاه خاصی در میان « وطنی براي یهود » رابطۀ گرم و صمیمانه به منصۀ ظهور و عمل رسید. با آغاز قرن هجدهم، فلسطین به عنوان
بهوجود « برانگیختگی یهود » پروتستانها باز کرد. این موضوع، بعدها این اعتقاد راسخ را در لاهوت پروتستانتیسی آمریکا به لزوم
آورد. این رابطۀ گرم و صمیمانه همچنین به میدان فرهنگ و بُعد اصولی آن نیز کشیده شد و بسیاري از آموزههاي روحی و
اعتقادي یهود و سپس یهودیت صهیونیستی وارد این عرصه شد، تا اندازهاي که این گرایش قدرتمند در میان پروتستانها بهوجود
آمد که معتقد شدند، مسیح موعود جز در صورت بازگشت حکومت یهود ظهور نخواهد کرد. این گرایش پروتستانی آنقدر قوي
بود که میتوان گفت، پروتستانها نه تنها با آغوش باز آنرا پذیرفتند، بلکه تمام تلاش خویش را بر لزوم احیاي ملت یهود متمرکز
صفحه 27 از 67
نمودند و در این زمینه با اصول و مبادي جنبش صهیونیسم در یک نقطه تلاقی نمودند. کشیش ژوزف اسمیت، بنیانگذار کلیساي
نظریۀ برانگیختگی یهود در فلسطین را پذیرفته، گروهی از ستارگان تابناك لاهوتیهاي انجیلی مانند: سیروس ،« مورمونها »
اسکوفیلد، و کشیش دیلیلم بلاکستون، که شهركهایی براي یهود ایجاد کردند، را به دنبال خود کشاند. به طور مثال: و.گریسون،
شهرکی زراعی یهودي ساخت تا در آنجا به مهاجران یهود مسائل و امور زراعی و تولید زراعی را آموزش دهد. پس از آن
مورخان از تحول مهم دیگري سخن میگویند که عبارت از: گذشتن از مرحلۀ عشق و علاقۀ وجدانی و روحی و توجیه لاهوتی و
پاي گذاشتن به مرحلۀ فشار سیاسی براي تحقق این هدف روحی سیاسی است که در برپایی وطنی یهودي نمود پیدا میکند. به
4 را تأسیس میکند که همچنان به « هیئت عبري براي اسرائیل » همین دلیل ملاحظه میکنیم، کشیش بلاکستون سازمانی به نام
5 که قلب تپندة دستگاه فشار « انجمن آمریکایی در انتظار مسیح » فعالیت خویش با نامی جدید ادامه میدهد و این بار با نام
صهیونیستی در ایالات متحده به شمار میآید. اولین اقدام به ثبت رسیده در این سازمان، اقدام بلاکستون در جمعآوري امضا در
تأیید تأسیس وطنی صهیونیستی در فلسطین و ارسال درخواست آن به رئیس جمهور وقت آمریکا بود. مدت کوتاهی پس از این
موافقت کرد و حمایتهاي رسمی سیاسی و ملی با « قرارداد بالفور » اقدام، کنگرة آمریکا (هم مجلس سنا و هم نمایندگان) با
شکلگیري و تشکیل سازمانها و انجمنهاي مختلف دوام یافت و تمام این سازمانها و انجمنها به عنوان اهرم فشار علیه دولت
آمریکا عمل میکردند. به این ترتیب مذهب با سیاست و لاهوت با تاریخ درآمیخت و رابطهاي بیهمتا میان پروتستانیسم و یهودیت
به طور عام و میان اصولگرایی پروتستانتیستی و صهیونیسم یهودي، به طور خاص، ایجاد گردید و آنقدر گسترش یافت که
پیش از تأسیس اسرائیل به بازگشت یهود به عنوان یک « صهیونیسم مسیحی » . پاي به عرصۀ وجود گذاشت « صهیونیسم مسیحی »
به « صهیونیسم مسیحی » ملت به سرزمین موعودش در فلسطین و تأسیس مملکت هزار سالۀ آن در جهان بود. پس از برپایی اسرائیل
اسرائیل به عنوان حادثهاي مینگریست که بر درستی اعتقاداتش تأکید داشت. از جهت دیگر، پروتستانها از مهاجرت کاتولیکهاي
جدید به آمریکا نگران بودند، چون اگر ایشان نیز مانند پروتستانها خواهان تحقق اهداف و خواستههاي خویش و گرفتن امتیازات
و حضور در دستگاههاي مذهبی و دولت بودند، رو در روي پروتستانها قرار میگرفتند، این باعث شد تا پروتستانها خواهان تطبیق
اصل تئوریک جدایی دین از حکومت شدند. این خواستۀ پروتستانها نیز برآورده و مقرر گردید، اصل جدایی دین از سیاست در
قانون اساسی آمریکا، که براي اولین اصلاحات قانونی در سال 1789 آماده میشد، گنجانده شد. در این مادة قانونی میخوانیم:
کنگره آمریکا هیچ قانونی در زمینۀ حاکمیت یک مذهب یا جلوگیري از درآمدن به آن آیین وضع نمیکند. و جفرسون، رئیس
جمهور وقت آمریکا، با ارسال نامهاي به جمعیت مردان مذهبی یکی از کلیساهاي ایالت کانیتکت در سال 1802 ضمن تفسیر این
مادة قانونی، در نامۀ خویش تاکید کرد: هدف از اولین اصلاح در قانون اساسی ایجاد دیواري حایل میان کلیسا و دولت است. این
بدان معنا بود که کنگره از وضع قوانینی که مذهبی را بر کشور حاکم میگرداند یا مانع آزادي بیان مذهبی یا واداشتن پیروان آیینی
خاص به انجام کاري یا منع از انجام کاري به هر طریقه و وسیله، یا کمک به دولت در این زمینه، چه در بعد مادي و چه بعد
معنوي، منع میگردید. به همان اندازه که این مادة قانونی دولت را از حمایت از آیینی خاص منع میکرد، به همان اندازه مادة
قانونی دیگري به آن منضم شد که حق آزادي بیان مذهبی به تمام ادیان کشور را میداد. به نظر میرسد، این مادة قانونی چندان
مورد توجه نیروهاي جامعه واقع نشده و اهمیتی به اجرا یا عدم اجراي آن ندارند. پروتستانها از زمانیکه پاي به ایالات متحده
قرار داشت. « عنایت خداوند » را امضاء کردند که بر تأسیس کشوري اصولی تاکید میکرد که در « اولین وثیقۀ قانونی » ، گذاشتند
آنها به این دنیاي جدید آمدند تا با اعتقاد خویش به سر برند و زندگی کنند، به همین دلیل عقبنشینی و سکوت موقتشان،
عقبنشینی و سکوتی تاکتیکی بود که شرایط موجود آن را برایشان فرض میکرد. زندگی در سایۀ نفوذ و شهرت مذاهب این
موضوع را برایشان تحمیل کرد تا اوضاع و احوال تغییر کند. اینجاست که متن قانون اساسی در تفسیر خویش و به واقعیت درآمدن
صفحه 28 از 67
مقابل نیروهاي جامعه سر فرود میآورد. و در تاریخ ثابت شده است که در بسیاري از مواقع متون قانونی که بوسیلۀ جریانات و
گرایشات مذهبی به تصویب میرسند، فقط مسائل روزمره و عادي مردم را در برنمیگیرند، بلکه موج این فشار آنقدر گسترده و
وسیع است که مسائل سیاست خارجی و از جمله، خود سیاست خارجی را نیز شامل میگردد. استیلاي جناح یهودیزه شده روند
تاریخی حیات پروتستانتیسم، در ایالات متحده، به دو نکته اشاره میکند: 1. یهودیزه شدن، تمام جریانات و گرایشات اصولگرا را
شدن آمریکا هستیم و این پدیده، آشکارا در فرهنگ حاکم بر جامعه قابل « عبریزه » در برمیگیرد، بهگونهاي که به همین دلیل شاهد
ملاحظه است تا اندازهاي که جفرسون، رئیس جمهور وقت آمریکا، را واداشت تا طرحی به کنگره ارائه دهد و خواهان حذف
علامت عقاب از پرچم آمریکا و طراحی تصویري به جاي آن شود که نشان دهد، خداوند فرزندان اسرائیل را در روز به سوي مه و
مطابقت داشت که میگفت: و « سِفر خروج » ابر، و در شب به سوي ستون آتش هدایت میکند. این پیشنهاد با این متن وارده در
خداوند پیشاپیش ایشان، وقت روز در ستون ابر، تا آنکه ایشان را رهبري نماید، و وقت شب در ستون آتش، تا آنکه ایشان را منور
سازد، میرفت تا که روز و شب راهی باشند. 6 این گرایشات و جریانات یهودیزه شده به ساخت قالبی مذهبی پروتستانی یهودي
منجر شد که پایه و اساس آن را تورات تشکیل میداد و اثر آن ترویج و گسترش اصطلاحاتی هم چون، میراث مشترك مسیحی
یهودي، اخلاق مسیحی یهودي و تعهد و التزام ادبی اخلاقی جهت حمایت از اسرائیل بود. بیشک، این گرایشات و جریانات
یهودیزه شده زمانی خطراتشان فزونی مییابد که بفهمیم آنها سازمان یافته و ساختاري در تعدادي از فرقهها و طوایف پروتستانیستی
منتشر میشوند و گسترش مییابند و اینها همان کلیساي طبقۀ حاکمه و بالاي جامعه هستند. در طول بیش از دویست سالی که از
7 معروف هستند (مخفف انگلیسی: « واسپ » عمر آمریکا میگذرد، این کلیساها همیشه حضور و وجود داشتهاند و به کلیساهاي
پروتستان سفید انگلو_ساکسونی) و تأثیر زیادي بر ساخت و شکل دهی سیاست آمریکا میگذارند. 2. حاکمیت جریان
اصولگرایی بر پروتستانتیسم آمریکایی، با اینکه جریانهاي لیبرالیستی و چپ درون آن ملاحظه میشود، با این حال جریان
اصولگرایی اثرگذارتر و سازمان یافتهتر از سایر جریانات و گرایشات است و جریان صهیونیسم را در خود جاي میدهد. این جریان
8 را داشت که تلاش « مسیحیت نوین » توان در حصار گرفتن جریانات و گرایشات لیبرالیستی یا جریانات و گرایشات معروف به
نمود، با نتایج و آثار حاصله از پیشرفت در زمینههاي صنعتی و مدرنیزه شدن جامعۀ آمریکا همراه گردد و به مقابله با مشکلات
مدرنیزاسیون و پیامدهاي اجتماعی و فرهنگی آن برود. یاران و پیروان این جریان خواستار پذیرفتن تغییرات حاصله و ایجاد تغییر و
تحول در کلیساهاي خویش در مسیر لیبرالی آن شدند تا با دیدگاههاي عملی و واقعی همگام و سازگار باشد. اما اصولگرایی
پروتستانیتی که از همان ابتدا وزنهاي سنگین در آمریکا به شمار میآمد و با آغاز قرن بیستم راست نوین مسیحی، شکل تحول یافتۀ
آن به شمار میآید، به شدت با تلاشهاي بذل شده از سوي مسیحیتِ نوینِ در استناد به عقل در زندگی مدرن مخالفت کرد.
رهبران اصولگرا، مانند آرنو گیبیلن و بیلی سانداي در مقابله با گرایش و جریانی که از نجات استوار بر مشارکت جمعی حمایت
9 نامیده میشد، منادي نجات و رهایی فردي و شخصی جدا از واقعیتها شدند و مهمتر از آن مقابل « انجیل اجتماعی » میکرد و
گفتوگوي ادیان و همزیستی آنها با یکدیگر قد علم کردند و بر تمام مسیحیان تبلیغ اعتقاد خود را بر تمام مسیحیان فرض نمودند،
در چهره و ماهیت جدید خود، ادامۀ « راست مسیحی » . چون آیین خویش را با ادیان و فرهنگهاي دیگر در جنگ و نزاع میدیدند
اصولگرایی پروتستانیسم به شمار میآید که در آغاز قرن بیستم پاي به عرصۀ وجود گذاشت و با یکدیگر در اصول تئوریک از
حیث نگاه به جهان و جامعه و انسان، مشترك هستند. اصولگرایی مسیحی، از آغاز قرن بیست شروع به شکلگیري نمود و در پی
که نود مقاله را در برمیگرفت و نویسندگان آن لاهوتیهاي پروتستانی مخالف هر نوع « اصول » انتشار مجموعهاي 12 جلدي به نام
تسویه یا راه حل میانه با نوگرایی بودند، از لحاظ فکري و عقلی متبلور شد. بنابراین میتوان گفت، این اصولگرایی مسیحی بود که
پایههاي تئوریک نقش خداوند در تطهیر و پاكسازي فرهنگ حاکم و آغاز جنگی مقدس علیه شیطان که در قلب وطن لانه
صفحه 29 از 67
به شمار میآمدند. پس ازآن، راست « خواست و ارادة الهی » گزیده است را وضع نمود، چون فقط آنها بودند که وسیلۀ تعبیر و بیان
مسیحی آمد تا هویت و سرشتی سیاسی، که حاصل ارزشهاي تغییر نیافته و اولیۀ اصولگرایی باشد، به خود بگیرد. به همین منظور
تلاش کرد تا این ارزشها را به ظهور و اجرا برساند. دیدگاه اصولگرایانهاي که یکی از مهمترین مبلغان و مبشران معاصر، پت
میراث » رابرتسون، آن را بیان میکند، ملاحظه مینماید که آمریکا در زمان خیزش و رستاخیز چگونه است و هنگام باز پس گرفتن
10 اش نقشی اساسی و مرکزي خواهد داشت. بسیاري از رهبران بزرگ اصولگرایی پروتستانی با رابرتسون در این « یهودي مسیحی
دیدگاه شریک هستند و نقش فرهنگ پروتستانیستی اصولگرایی را در این پروسه اساسی میبینند و اعتقاد دارند، خانواده
مهمترین جا براي اانتشار افکارشان به شمار میآید، چون قلب و هستۀ جامعه است. تصورات و برداشتهاي نظري که اصولگرایان
در آغاز قرن بیستم آن را ترویج نمودند، میبایست موجودیتی سازمان یافته و ساختاري میداشت تا آن را به عمل درآورد. لذا سال
11 تأسیس شد، و « سازمان ملی انجیلیها » 1942 نقطۀ تحول مهمی در تاریخ اصولگرایی پروتستانیستی به شمار میآید. در این سال
این سازمان موجودیت سازمان یافته و ساختاري به شمار میآید که هزاران کلیساي اصولگراي آمریکا تحت لواي آن قرار دارند.
در تاریخ اصولگرایی پروتستانیسم به شمار میآورند، « انتقالی ماهوي » بنابراین بسیاري از محققان و اندیشمندان این سازمان را
آنهم به دو دلیل: 1. انتقال تحرکات اصولگرایان پروتستانی از جنبش به سازمان؛ 2. انتقال از تحرکات طبیعی معمول مذهبی
اخلاقی به سازمان یافته که به ایشان اجازه میدهد، نقشی سیاسی نیز ایفا نمایند. بهویژه عامل دوم به اصولگرایان پروتستانی اجازة
سه مسئلۀ ذیل را داد: 1. قدرت تأثیر و فشار، « سیاسی شدن » تأسیس سازمان و شکلگیري سازمان یافته اصولگرایی پروتستانیستی و
بهویژه بر دو قوة مقننه و مجریه. 2. جذب شدن در شبکهاي از روابط با اقتصاددانان و سیاستمداران بزرگ که نتایج آن از دهۀ 70
آشکارا قابل ملاحظه بود. 3. یافتن فرصت لازم جهت ساخت و شکلدهی سازمانهایی مشابه. از آنچه گذشت میتوان گفت از
سال 1970 میلادي، جنبش اصولگرایی پروتستانیستی توانست نقش تأثیرگذاري در عرصۀ سیاست آمریکا و بازگرداندن مفاهیم و
برداشتهاي تئوریک بکر و دست نخورده ایفا نماید که جنبش آن در آغاز قرن بیستم مطرح ساخته بود و اکنون میتوانست به آن
رنگی و لعابی سیاسی بزند و در میدان واقعیتهاي سیاسی بهکار گیرد، بلکه حتی آنقدر ادامه یابد که خود سیاست خارجی آمریکا
Puritans. 2. New England. 3. Childrenlsrael. 4. Hebrew Mission on . را نیز در برگیرد. پینوشتها: 1
WASP: (White Anglo- .7 . سِفر خروج، 13:21 .Behalf of lsrael. 5. American Messianic Fellowship. 6
Saxon Protestant). 8. New Christianity. 9. Social Gospel. 10. Judeo-Christion Heritage. 11.
.National Association of Evangelicals
معماران امپراتوري
است، که بیانگر گوشهاي از نفوذ یهود در « کریستین ساینس مانیتور » اشاره: عنوان این مطلب، برگرفته از مقالۀ جنجال برانگیز نشریۀ
هیأت حاکمه آمریکا میباشد. این نشریه در مقالهاي کوتاه به معرفی دوازده شخصیت تأثیرگذار در هیأت حاکمۀ ایالات متحده
پرداخت که در اغلب انجمنهاي مشورتی، مقاصد خود را به دولتمردان این کشور تحمیل میکنند. نکتۀ قابل توجه در این مقاله آن
که هر دوازده نفر مذکور یهودي بوده و به اشکال مختلف در تقویت صهیونیسم و حفظ منافع رژیم اسراییل در منطقه و جهان گام
جریان نو محافظهکار [مسیحیت صهیونیستی] شناخته میشود، « پدرخوانده » برمیدارند. 1. ایروینگ کریستول وي که به عنوان
یعنی گروهی که تقریباً همه آنها را یهودیان اروپاي شرقی تشکیل میدهد، میباشد. « روشنفکران نیویورك » عضوي از گروه
کریستول در اواخر دهۀ 1930 ، در دانشکدة سیتی نیویورك به تحصیل پرداخت و از پیروان تروتسکی محسوب میشد. از سال
منصوب شد. در سالهاي بعد بود که چارچوب روشنفکران جریان نو محافظهکار « کانتري » 1947 تا 1952 به مدیر مسئولی نشریۀ
صفحه 30 از 67
توسط وي و همفکرانش شکل گرفت، و امروزه به عنوان یکی از اصلیترین چهرههاي جریان نو محافظهکار حاکم بر ایالات متحده
شناخته میشود. 2. نورمن پودهرتز وي که از بنیانگذاران جریان نو محافظه کار شناخته میشود، از جمله صاحبنظران برجسته در
مسایل اجتماعی، فرهنگی و بینالمللی میباشد. وي نیز از سال 1990 تا 1995 به عنوان سردبیر مجله کانتري یعنی مجلهاي که توسط
است که در آن بقاي اسراییل «1997» کمیتۀ یهودیان آمریکا منتشر میشد، به فعالیت مشغول بود. وي نویسندة نه کتاب و از جمله
را براي منافع آمریکا حیاتی میداند. 3. پل ولفویتز پس از سه سال معاونت وزیر دفاع آمریکا، وي به یکی از معماران اصلی جنگ
عراق تبدیل شد. پس از جنگ عراق و در مارس 2005 توسط بوش به ریاست بانک جهانی هم انتخاب شد. وي از سال 1989 تا
1993 تحت نظر وزیر دفاع آمریکا به همراه یک تیم 700 نفري تحت نظارت وي، به تبیین سیاستهاي نظامی و استراتژیک ایالات
متحده در دوران جنگ سرد پرداخت. پس از حادثۀ 11 سپتامبر، بسیاري از اصول و دیدگاههاي وي، استراتژي امنیت ملی ایالات
متحده را تشکیل داد. در خلال جنگ خلیج فارس در سال 1991 بود که وي خواستار گسترش بیش از پیش جنگ و سرنگونی
نامیده میشود، از جملۀ مشهورترین « ملکۀ تاریکی » صدام در همان دوره بود. 4. ریچارد پرل وي که در مسایل امنیت ملی به عنوان
که هدف آن تغییر چهرة « تخریب خلّاقانه » نو محافظهکاران ایالات متحده شناخته میشود. وي از جملۀ معماران اصلی بیانیۀ
خاورمیانه است، میباشد. همچنین وي را میتوان از حامیان و طراحان اصلی حمله به عراق معرفی نمود. بخشی از نظرات وي در
منتشر شده بود. وي از طراحان دو انجمن مشورتی برجسته در « لیکود » این بیانیه، پیشتر در سال 1996 ، توسط حزب اسراییلی
آمریکا یعنی مرکز سیاست امنیتی و انجمن یهودیان حافظ امنیت ملی آمریکا محسوب میشود. به علاوه، وي از مدیران نشریۀ
میباشد. 5. داگلاس فیث وي که از ژولاي 2001 مرد شمارة سه پنتاگون محسوب میشد، بالاخره در « اورشلیم پست » یهودي
ژانویۀ 2005 از مقام خود کناره گرفت. فیث در دولت ریگان، مشور وي بود و پیش از آن به عنوان کارشناس مسایل خاورمیانه به
فعالیت مشغول بود. وي که از مشهورترین حامیان حزب لیکود محسوب میشود، در سال 1997 به همراه پدرش و به واسطۀ حمایت
مورد تمجید این حزب قرار گرفت. فیث در سال 1992 به معاونت انجمن مشورتی مؤسسۀ یهودیان « جنبش جوانان صهیونیست » از
حافظ امنیت ملی آمریکا منصوب شد. 6. لوئیس لبی وي که هماکنون از مشاورین اصلی دیک چنی محسوب میشود، تاکنون در
منصبهاي متعددي به فعالیت مشغول بوده است. لبی در دولت اول بوش به عنوان یکی از معاونین اصلی دولت وي محسوب
میشد. وي که از طراحان اصلی پروژة قرن آمریکاي نوین میباشد، این پروژه را به همراه پل ولفویتز، ویلیام کریستول و روبرت
کاگان در سال 2000 یعنی در آستانۀ قرن جدید منتشر نمودند. 7. جان بولتون وي در فوریۀ 2005 توسط بوش به نمایندگی ایالات
متحده در سازمان ملل متحد، منصوب شد. او از جمله برجستهترین نظریهپردازان نو محافظهکار است که هم دولت بوش و هم در
دولت ریگان، مناصبی داشتهاست. وي در سال 2002 در سخنرانی با عنوان فراتر از محور شرارت، سوریه، لیبی و کوبا را در کنار
سه کشور دیگر جزو دولتهاي یاغی دانست که در پی دستیابی به سلاحهاي کشتار جمعیاند. 8. الیوت آبرامز وي در فوریۀ 2005
به مشاورت بوش در مسایل امنیت ملی آمریکا منصوب شد. پیشتر، یعنی از دسامبر 2002 تا فوریه 2005 به عنوان مشاور مخصوص
بود، در سال « ایران کنترا » رئیس جمهور در امور خاورمیانه و آفریقا به فعالیت مشغول بود. وي که متهم به افشاي اطلاعات پروندة
1992 توسط بوش پدر بخشیده شد و امروزه از چهرههاي اصلی جریان نو محافظهکار است. 9. روبرت کاگان وي که عمدة
فعالیتهایش به تبیین استراتژي و دیپلماسی آمریکا اختصاص یافته، با همکاري دیگر نو محافظهکارانی چون ویلیام کریستول، پروژة
قرن آمریکاي نوین را در سال 1998 طراحی نمودند. کاگان در سال 1998 طی نامهاي که به امضاي برخی از همفکرانش نیز رسیده
و « واشنگتن پست » بود، به دولت کلینتون فشار آوردند تا دولت عراق را سرنگون کند. او هم اکنون از نویسندگان شاخص روزنامه
است. همسر وي نیز از طرف دیک چنی به سمت مشاورت در مسایل « نیو ریپابلیک » و « ویکلی استاندارد » از جمله دبیران نشریات
امنیت ملی منصوب شد. 10 . مایکل لدین وي که به عنوان یکی از تندروترین افراد جریان نو محافظهکار شناخته میشود، از جمله
صفحه 31 از 67
یعنی مشاور ارشد بوش در سیاست خارجی محسوب میشود. لدین از جملۀ برجستهترین حامیان و « کارل رو » مهمترین مشاورین
طراحان تغییر حکومت ایران محسوب میشود. وي در سال 2001 ائتلاف دموکراسی در ایران را شکل داد. همچنین وي نویسندة
است که در آن خواستار تغییر رژیمهاي عراق، سوریه و عربستان سعودي است. 11 . ویلیام کریستول « جنگ علیه اربابان ترور » کتاب
هماکنون مدیر طرح قرن آمریکاي نوین است. همچنین وي از « ارونیک کریستول » ویلیام پسر پدرخواندة جریان نو محافظهکار یعنی
است. کریستول نیز از جمله چهرههاي جنگطلب آمریکاست که در « ویکلی استاندارد » برجستهترین دبیران نشریۀ صاحب نفوذ
دولتهاي ریگان و بوش سخت فعال بوده است و از سال 1991 به بعد دائماً خواستار ساقط ساختن رژیم صدام بوده است. وي
است. وي از جمله « جنگ علیه عراق، طاغوت صدام و مأموریت آمریکا » نویسندة اثر برجسته و تأثیرگذار « لورنس کاپلان » همراه
است که انجمن مشورتی ضد تروریست را پس از حادثۀ 11 سپتامبر بنیان نهادند. « مشاورین بنیاد دفاع از دمکراسی » اعضاي گروه
12 . فرانک گافنی گافنی بنیانگذار و مدیر انجمن مشاورهاي واشنگتن، از جمله صاحب نفوذترین انجمنها و مراکز سیاست امنیتی
آمریکاست که مأموریت آن ارتفاء صلح جهانی با توسل به قدرت آمریکاست. وي که در سال 1998 توسط ریگان به مشاوره در
حوزة سیاست امنیت بینالملل منصوب شد، پیشتر مسؤولیتهاي مختلفی در امور سیاستهاي هستهاي و کنترل تسلیحات داشت.
« واشنگتن تایمز » وي نیز از جمله حامیان پروژة قرن آمریکاي نوین محسوب میشود و از نویسندگان و تحلیلگران شاخص نشریۀ
www.csmonitor.com : میباشد. پینوشت?: سیاحت غرب، ش 26 ؛ به نقل از
آیندة جهان در قرآن
علی کورانی ترجمه: حسین رضایی فرد آیندة عالم و فرجام امت اسلامی، به شیوهاي در قرآن بیان شده است که پیامبر اکرم(ص) و
وارثان علم آن حضرت، یعنی ائمه(ع)، آنرا به طور کامل میدانند و به تمام مراحل و تطورات آن نیز دانا هستند، اما راهی که ما
براي شناخت آن داریم، به مقداري است که از آیات و روایات شریفی، که در این باره به ما رسیده، میفهمیم. و تعداد آیاتی که از
آیندة امت و عالم صحبت میکند به دهها آیه میرسد؛ از قبیل: وعد الله الذّین آمنوا و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الأرض... . 7
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهاي شایسته کردهاند، وعده داد که در روي زمین جانشین دیگرانشان کند. و این آیه:
سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبیّن لهم أنّه الحقّ ... . 8 زودا که آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به
آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است. و آیۀ: و من أظلم ممّن منع مساجد الله... لهم فی الدّنیا خزيٌ... . 9
کیست ستمکارتر از آن که نگذاشت که نام خدا در مسجدهاي خدا برده شود... نصیبشان در دنیا خواري است... . و آیات دیگري
که مجموعاً به دهها آیه میرسد. و روایات و احادیث در این باره به صدها روایت میرسد که در مصادر حدیثی شیعه و سنی آمده
و... که در این روایات پیرامون حوادث « ملاحم و فتن » است. و برخی از آنها در ابواب مستقلی جمعآوري شدهاند. مانند ابواب
بزرگ و کوچکی که بعد از نبیاکرم(ص) تا آخرالزمان براي امت اسلامی رخ میدهد، بحث شده است. و شاید بیشترین و
صحیحترین روایات نزد شیعه و سنی، روایاتی باشد که از مرحلۀ ظهور اسلام و داخل شدن اقوام مختلف در اسلام و تشکیل
حکومت الهی به دست مهدي منتظر(ع) از فرزندان نبی اکرم(ص) صحبت میکند و هنگامی که روایت و آیه دربارة یک موضوع،
اتفاق پیدا می کنند، آن قضیه داراي ارزش علمی بالایی میشود.همانطور که در روایات وارده در تفسیر آیات مربوط به ظهور
اسلام یا ظهور امام مهدي(ع) چنین است. نگاهی اجمالی به آیات تفسیر شده به ظهور حضرت مهدي(ع) علامه بحرانی در کتاب
المحجّ ۀ حدود یکصد روایت وارده دربارة تفسیر آیات به امام مهدي(ع) را گرد آورده است. بعد از بررسی بیش از چهارصد
مصدر کتب تفسیري و حدیث، بیش از پانصد روایت که دهها آیه را به امام مهدي(عج) تفسیر میکند، یافتم؛ که بیشتر آن روایات
از طرق شیعه از امامان اهل بیت(ع) و اندکی نیز از طریق اهل سنت روایت شده است. موضوعات این روایات بسیار متنوع میباشند.
صفحه 32 از 67
من جمله، صحبت از پارهاي وقایع قبل از ظهور ایشان؛ جمع شدن یاران آن حضرت(ع) در مکه، آغاز قیام حضرت مهدي(ع) از
مسجدالحرام، حرکت ایشان به سوي قدس، متوجه شدن ایشان به عالم، و جنگها و پیروزيهاي حضرت حجت(ع) و رفاه و
گشایش در عصر ایشان، و عدالت و رحمت و دوست داشتن ایشان توسط مردم، و دهها موضوع کلی و تفصیلی از این مرحله از
ظهور اسلام بر سایر ادیان، و آنچه به دنبال این مرحله به وقوع میپیوندد از نزول حضرت مسیح(ع) و تصدیق حضرت مهدي(ع) و
حمایت و یاري حضرت مهدي(ع) توسط ایشان، و از آنچه بعداز امام مهدي(ع) رخ میدهد؛ از رجعت پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع)
به دنیا و حکومت نمودن به مدت طولانی، پس از آغاز شدن علایم قیامت، و خروج جنبدهاي از زمین (دابۀ الأرض) و یأجوج و
مأجوج و... . نمونههایی از مصادر شیعه و سنی 1. طبري در تفسیر خود 10 میگوید: سُدّي دربارة این سخن خداوند تعالی: و من
رومیان بختالنصر را در تخریب بیت المقدس یاري » : أظلم ممّن منع مساجد الله أن یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابها. میگوید
و دربارة این قول خداوند: أولئک ماکان لهم أن یدخلوها إلاّ خائفین. 12 آنان حق ندارند جز ترسان و لرزان در آن [مسجد] « کردند
درآیند؛ گفته است: در زمین، هیچ رومی وجود ندارد مگر اینکه اگر بخواهد وارد آن شود، میترسد که گردنش زده شود، و به
پرداخت جزیه ترسانده شده، آنرا میپردازد. و دربارة این آیۀ قرآن: لهم فی الدّنیا خزيٌ. 13 در دنیا، ایشان را خواري است.
را فتح نماید و آنها را به قتل « قسطنطنیه » میگوید: اما خواري و ذلت رومیان در دنیا، هنگامی است که امام مهدي(ع) قیام نموده و
رساند؛ این ذلت آنها در دنیاست. همین روایت را شیخ طوسی از سدي در تفسیر التبیان 14 روایت کرده، و به آخر آن این جمله را
در « سیوطی » مشابه این بیان را «. و براي آنان، خواري در دنیا به این است که کشته شوند، اگر حربی باشند » : اضافه نموده است
تفسیر درّ المنثور 15 ، نقل کرده است. همچنین در کتاب العرف الوردي فی أخبار المهديّ الحاوي 16 و در کتاب البرهان 17 و
صاحب جریدة العجائب 18 ، نیز این روایت نقل شده است. آنچه را که دربارة قیمت و ارزش علمی روایت نقل شده از سدي گفتیم،
در حالیکه فقراتی را که سدّي بر زمان خودش تطبیق نموده است، رد نمودیم به این دلیل است که روایت، این نکته را آشکار
میکند که در ذهن تابعینی مثل سدي این بوده است که پیروزي کامل مسلمین بر روم و فتح پایتخت آنان که در این روایت
قسطنطنیه نامیده شده، به دست مهدي موعود(ع) انجام شده و عزت مسلمین در مقابل آنها به دست ایشان تحقق خواهد یافت. 2. در
کمالالدین 19 از امام صادق(ع) روایت شده است که دربارة آیۀ: هو الّذي أرسل رسوله بالهدي و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه
و لوکره المشرکون. 20 او کسی است که پیامبر خود را براي هدایت مردم با دینی درست و برحق، فرستاد، تا او را بر همۀ دینها
پیروز گرداند، هرچند مشرکان را خوش نیاید. چنین فرمودند: به خدا قسم، تأویل این آیه رخ نداده و رخ نخواهد داد تا قائم(ع)
خروج نماید. پس آنگاه که خروج نماید، هیچ کافري به خداي عظیم و هیچ مشرکی به امام وجود نخواهد داشت مگر اینکه خروج
آن حضرت(ع) را ناخوش دارد. حتی اگر در میان صخرهاي مشرك یا کافري پنهان شده باشد، آن صخره ندا میدهد: اي مؤمن، در
22 در تفاسیر خود، نقل کردهاند « عیاشی » 21 و « فرات » میان من کافري پنهان شده، مرا بشکن و او را بکش. و بخشی از این روایت را
و همچنین در العدد القویّه 23 و در تأویل الآیات 24 و برخی از مصادر دیگر شیعه نیز ذکر شده است. در مجمع البیان 25 از
امیرالمؤمنین(ع) روایت شده که پس از تلاوت این آیه فرمودند: آیا دین اسلام بر سایر ادیان غالب شده است؟ همراهان حضرت(ع)
پاسخ دادند: بلی. ایشان فرمودند: هرگز، قسم به کسی که جانم در دست اوست، این اتفاق نمیافتد تا اینکه هیچ شهر و روستایی
نباشد مگر اینکه در آن، هر صبح و شام، شهادت بر وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اسلام(ص) داده شود. همین روایت در تأویل
الآیات 26 و تفسیر صافی 27 و دیگر مصادر شیعه نیز بیان شده است. مصادر اهل سنت، تفسیر این آیه را به نزول عیسی(ع) روایت
کردهاند. همانطور که در جامع طبري 28 و سنن بیهقی 29 و الدّرالمنثور 30 ذکر شده است. شافعی، صاحب البیان 31 از سعید بنجبیر
او، مهدي از عترت فاطمه(س) » : در تفسیر این قسمت از آیه: لیظهره علی الدّین کلّه و لوکره المشرکون. چنین نقل کرده است که
و سپس میافزاید: بین این قول، و قول کسانی که میگویند: منظور، عیسی(ع) است؛ منافاتی وجود ندارد، زیرا همانطور که «. است
صفحه 33 از 67
گفته شد، عیسی(ع) یاري دهندة امام مهدي(ع) است. همچنین فخر رازي در تفسیر خود 32 از ابوهریره نقل میکند که گفت: این
وعدهاي از جانب خداوند تعالی است که اسلام را بالاتر و برتر از جمیع ادیان قرار دهد. او سپس گفت ... و تمامیت یافتن این امر
در زمان خروج عیسی(ع) است. سدّي میگوید: این امر هنگام قیام مهدي(ع) است. که هیچ کس باقی نمیماند مگر اینکه اسلام
آورده یا مجبور به پرداخت خراج میگردد. و احادیث متواتري در نزد شیعه و سنی وجود دارد که نزول عیسی(ع) در زمان ظهور
حضرت مهدي(ع) خواهد بود و ایشان پشت سر امام مهدي(ع) نماز خواهد خواند. 3. همچنین مصادر فریقین در تفسیر آیۀ: ولو
تري إذ فزعوا فلا فوت و أخذوا من مکانٍ قریبٍ. 33 اگر ببینی، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک
است. یعنی در ابتداي ظهور، لشکري وارد مدینۀ منوره شده، « جیش خسف » ، گرفتارشان سازند. اتفاق نظر دارند که منظور آیه
آنگاه جهت جنگ با امام مهدي(ع)، قصد مکۀ مکرمه میکنند که خداوند متعال آنها را قبل از رسیدن به مکه، در زمین فرو
میبرد. این مطلب در تفسیر طبري 34 ، و ثعلبی 35 و کتاب البداء و التاریخ 36 و عقد الدّرر 37 و تفسیر الدّر المنثور 38 نقل گردیده
است. بسیاري از مصادر شیعی نیز نظیر این تفسیر را از این آیه روایت کردهاند که مجال بر شمردن آنها نیست. البته قطع نظر از این
آیه، روایات متواتري از پیامبر اکرم(ص) ناظر به فرو رفتن لشکر در زمین (خسف جیش) در منابع شیعه و سنی از جمله در صحّاح
سته آمده است. 4. مصادر شیعه و سنی در تفسیر آیۀ متعلق به نزول حضرت عیسی(ع) اتفاق نظر دارند: و إن من أهل الکتاب إلّا
لیؤمننّ به قبل موته و یوم القیامۀ یکون علیهم شهیداً. 39 و هیچ یک از اهل کتاب نیست مگر آنکه پیش از مرگش به او ایمان آورد
و عیسی در روز قیامت به ایمانشان گواهی خواهد داد. این مطلب در تفسیر طبري 40 آمده است، و شیخ طوسی نیز تبیان 41
میفرماید: ... گویی آیه میخواهد بگوید: احدي از یهود باقی نمیماند، مگر اینکه قبل از موت حضرت عیسی(ع) به ایشان ایمان
میآورد. به این صورت که با خروج امام مهدي(ع) خداوند حضرت عیسی(ع) را براي قتل دجال به سوي زمین میفرستد و همۀ
مردم جهان، ملت واحد میشوند که همان ملت اسلام حنیف و دین ابراهیم(ع) میباشد. و ابن عباس و ابومالک و حسن بصري و
قتاده و ابن زید و... همین نظر را دارند و طبري نیز این قول را اختیار کرده است. و این آیه، مخصوص یهودیانی است که در آن
زمان زندگی میکنند. و از شیعیان، علی بن ابراهیم این قول را در تفسیرش ذکر کرده است. نمونههایی از مصادر شیعی: 1. شیخ
صدوق، در کمال الدین 42 ، از امام باقر(ع) نقل میکند که فرمودند: قائم ما (اهل بیت) با ترس و رعب (که در دل دشمنانش ایجاد
میشود) یاري میشود، با نصرت و پیروزي تأیید میشود، زمین رام وي میشود، گنجها برایش آشکار میگردد، حکومتش شرق و
غرب عالم را فرا خواهد گرفت، خداوند عزوجل بهوسیلۀ او دینش را بر سایر ادیان غالب خواهد نمود، هرچند کافران اکراه داشته
باشند، هیچ خرابی باقی نمیماند مگر اینکه آباد میشود، و روح الله، عیسی بن مریم(ع) ، نزول کرده و پشت سر حضرت مهدي(ع)
نماز خواهد گذارد. پس آنگاه که حضرت بقیۀ الله(عج) ظهور نماید به کعبه تکیه نموده و سیصد و سیزده مرد اطرافش اجتماع
مینمایند. و اولین چیزي که میگوید این آیۀ شریفه است: بقیۀالله خیرٌ لکم إن کنتم مؤمنین. 43 اگر ایمان آوردهاید، آنچه خدا باقی
میگذارد برایتان بهتر است. آنگاه میفرمایند: من بقیۀالله در زمین هستم و خلیفه و حجت خدا بر شما میباشم، هیچ مسلمانی بر
ایشان سلام نمیکند مگر با این جمله: السّلام علیک یا بقیّۀالله فی أرضه. 2. نعمانی در کتاب غیبت 44 خود، از ابوبصیر نقل کرده
است که گفت: از امام باقر(ع) دربارة این آیۀ شریفه پرسیدم که: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتّی یتبینّ لهم أنّه الحقّ. 45
امام باقر(ع) پاسخ فرمودند: در درونشان، مسخ را و در بیرونشان، حرکت و خروش آفاق، علیه آنان را نشانشان میدهد. پس قدرت
خدا را در انفس خویش و در آفاق میبینند و ضعفشان برایشان آشکار میشود. و معناي این سخن خداوند تعالی (حتّی یتبیّن لهم
أنّه الحقّ) خروج قائم(ع) و چه بسا معناي مسخ مذکور براي سرکشان، مسخ در شخصیت و روحیاتشان باشد که با آن ضعفشان
آشکار میشود. 3. در غیبت نعمانی 46 از حضرت امیرالمؤمنین(ع) دربارة این سخن خداوند عزوجل: فاختلف الأحزاب من بینهم. 47
گروهها با هم اختلاف کردند. سؤال شد، ایشان فرمودند: با دیدن سه چیز منتظر فرج باشید. گفته شد اي امیرالمؤمنین(ع) آنها
صفحه 34 از 67
چیستند؟ حضرت علی(ع) فرمودند: اختلاف اهل شما به خاطر آنچه که در بین آنهاست، پرچمهاي سیاه از خراسان، فزع (صیحۀ)
آسمانی در ماه رمضان. دوبارة سؤال شد: این صیحه در ماه رمضان چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: آیا سخن خداوند عزوجل را
در قرآن نشنیدهاید که میفرماید: إن نشأ ننزّل علیهم من السّماء آیۀً فضلّت أعناقهم لها خاضعین. 48 اگر بخواهم از آسمان برایشان
آیتی نازل میکنیم که در برابر آن به خضوع سر فرود آورند. [سپس فرمودند:] آن، نشانهاي است که زنان جوان را از سراپردة خود
خارج میکند و خواب رفته را بیدار مینماید و کسی را که در حال چرت است به فزع وامیدارد. و همین روایت را سلمی، از اهل
سنت، در عقدالدرر 49 و بسیاري دیگر از منابع شیعی، که مجال ذکرشان نیست، روایت کردهاند. و برخی از آنها این روایت را از
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و از ابن عباس نقل کردهاند. و روایات دیگري صیحه یا آیه و نشانۀ ماه رمضان را اینگونه تفسیر
نمودهاند که آن صدایی است از آسمان، خطاب به همۀ ملتهاي عالم به اینکه جنگ و نزاعها و دوري از دین را کنار گذاشته و
از امام مهدي موعود(ع) اطاعت نمایند و حضرت مهدي(ع) را با اسم و اسم پدرش نام میبرد. با قطع نظر از تفسیر آیه، دربارة این
نداي آسمانی روایات دیگري نیز در مصادر شیعه و سنی نقل شدهاست که مجال ذکر مصادر آنها نیست. 4. در مصادر شیعه، در
تفسیر آیۀ: و لئن أخّرنا عنهم العذاب إلی أمّۀٍ معدودة لیقولنّ مایحبسه ألا یوم یأتیهم لیس مصروفاً عنهم و حاق بهم ما کانوا به
یستهزؤن. 50 و اگر چندگاهی عذابشان را به تأخیر بیفکنیم میپرسند: چه جیز مانع آن شده است؟ آگاه باشید چون عذابشان فرا
« امّۀ معدودة » رسد، آنرا بازنگردانند، و آنچه را مسخره میکردند، آنان را دربرخواهد گرفت. چنین آمده است که مقصود از
« أمّۀ معدودة » : اصحاب حضرت مهدي(ع) میباشند و در تفسیر قمی 51 ذیل این آیه از امام معصوم(ع) نقل شده است که فرمودند
اصحاب قائم(ع) اند که سیصد و ده و اندي میباشند. و عیاشی نیز همین روایت را از امام باقر(ع) در تفسیر خود نقل کرده و به آن
افزوده است که؛ در یک لحظه، مانند برگ پاییزي که فرو میریزد، گرداگرد آن حضرت گسیل میگردند. 52 و خود او از امام
روایت کرده است. 53 همچنین نعمانی در آن را از امام صادق(ع) روایت کرده « او، قائم(ع) و اصحابش میباشند » صادق(ع) با لفظ
است. 54 در تعداد دیگري از منابع شیعه نیز این مطلب موجود است که مجال ذکرشان نیست. همانطور که ملاحظه میشود تفسیر
است، که برخی از مفسران آنرا ذکر کردهاند. چرا « مدتی از زمان » صحیحتر از تفسیر آن به « جماعتی از مردم » در این آیه به « الأُمّۀ »
که اصل در استعمالهاي قرآنی، معناي حقیقی کلمه است و عدول از معناي حقیقی به معناي مجازي، تا زمانی که راه باز است،
بر طبق آنچه در المعجم المفهرس آمده چهل و نه بار در قرآن به کار رفته است که در مورد آن « الأُمّۀ » صحیح نمیباشد. کلمۀ
میباشد. و مفسران ذکر کردهاند « الأُمّۀ » مفسران اتفاق نظر دارند که معنایش جماعت واحدي از مردم است که همان معناي حقیقی
است. و البته در « دین و ملت » و در آیۀ 22 و 23 سورة زخرف به معناي « مدت » که در آیۀ مذکور و آیۀ 118 سورة یوسف به معناي
همۀ موارد میتوان آنرا به معناي حقیقیاش با حذف مضاف یا بدون حذف مضاف تفسیر نمود، کما اینکه در آیۀ مذکور چنین
در سورة قدر را به ظهور امام مهدي(ع) تفسیر نمودهاند؛ مانند تفسیر فرات کوفی 55 و « مطلع الفجر » کردیم. 5. در بعضی از روایات
تأویل الآیات از محمد بن عباس 56 . ممکن است اشکال شود به اینکه معنا ندارد که بگوییم انتهاي سلام در شب قدر، با ظهور امام
مهدي(ع) میباشد. بلکه معنا این میشود که در هنگام ظهور آن حضرت(ع) در شب قدر تحولی حاصل می شود و سلام بر
حضرت مهدي(ع) و بر مؤمنین میباشد. لذا مقصود این است که سلام و عطا در شب قدر، قبل از ظهور ایشان تا طلوع فجر ادامه
دارد. اما هنگامی که فجر اسلام طالع شود و با ظهورش عالم را فرا بگیرد، در سلام الهی بر اهل زمین و بر امامشان، به تبع تحول
ایمانی که در خود اهل زمین ایجاد شده است، تحول و تطوري ایجاد خواهد شد. ماهنامه موعود شماره 57 پینوشتها: منبع: سایت
. 4. سورة نحل( 16 )، آیۀ 89 . 3. سورة زخرف ( 43 )، آیۀ 63 . 2. سورة اعراف ( 7)، آیۀ 145 . القرآن نور. 1. سورة نحل ( 16 )، آیۀ 89
،( 7. سورة نور ( 24 . 6. حسینی بحرانی، سیدهاشم، البرهان، ج 1، ص 378 . 5. الکینی، محمد بن یعقوب،کافی، ج 2، ص 599 ، ح 3
11 . سورة بقره( 2)، آیۀ . 10 . تفسیر طبري، ج 1، صص 399 398 . 9. سورة بقره( 2)، آیۀ 114 . 8. سورة فصلت ( 41 )، آیۀ 53 . آیۀ 55
صفحه 35 از 67
16 . العرف الوردي فی . 15 . درالمنثور، ج 1، ص 108 . 12 . همان. 13 . همان. 14 . شیخ طوسی، تفسیر التبیان، ج 1، ص 420 .114
19 . شیخ صدوق، محمد بن علی . 18 . العجائب، ص 275 . 17 . حسینی بحرانی، همان، ص 144 . أخبار المهدي الحاوي، ج 2، ص 57
.22 . 21 . تفسیر فرات، ص 184 . 20 . سورة توبه ( 9)، آیۀ 33 . بن الحسین، کمالالدین و تمامالنعمۀ، ج 2، ص 670 ، ب 57 ، ح 16
25 . شیخ طبرسی، تفسیر . 24 . تأویل الآیات، ج 2، ص 688 . 23 . العدد القویه، ص 69 ، ح 104 . تفسیر عیاشی، ج 2، ص 87 ، ح 52
28 . جامع طبري، ج 10 ، ص . 27 . تفسیر صافی، ج 2، ص 338 . 26 . تأویل الآیات، ج 2، ص 698 ، ج 6 . مجمع البیان، ج 5، ص 280
32 . تفسیر . 31 . شیخ طبرسی، همان، ص 528 ، ح 25 . 30 . سیوطی، همان، ج 3، ص 213 . 29 . سنن بیهقی، ج 9، ص 18 . 82
.36 . 35 . تفسیر ثعلبی، ج 3، ص 154 . 34 . تفسیر طبري، ج 22 ، ص 72 . 33 . سورة سبأ ( 34 )، آیۀ 51 . فخررازي، ج 16 ، ص 40
،( 39 . سورة نساء( 4 . 38 . سیوطی، همان، ج 5، ص 240 . 37 . سلمی، عقدرالدّرر، ص 76 ، ب 4، ح 2 . البدء و التاریخ، ج 2، ص 177
، 42 . شیخ صدوق، همان، ج 1، ص 330 ، ب 32 . 41 . شیخ طوسی، همان، ج 3، ص 386 . 40 . تفسیر طبري، ج 6، ص 14 . آیۀ 159
46 . النعمانی، . 45 . سورة فصلت( 41 )، آیۀ 53 . 44 . النعمانی، الغیبۀ، ص 229 ، ب 14 ، ح 40 . 43 . سورة هود( 11 )، آیۀ 86 . ح 16
. 49 . سلمی، همان، ص 104 ، ب 4،ح 2 . 48 . سورة شعرا( 26 )، آیۀ 4 . 47 . سورة مریم( 19 )، آیۀ 37 . همان، ص 229 ، ب 14 ، ح 40
54 . النعانی، . 53 . همان، ج 2، ص 141 . 52 . تفسیر عیاشی، ج 2، ص 57 . 51 . تفسیر قمی، ج 1، س 323 . 50 . سورة هود( 11 )، آیۀ 8
. 56 . تأویل الآیات، ج 2، ص 818 ، ح 3 و ص 820 ، ح 9 . 55 . تفسیر فرات، ص 218 . همان ص 241 ، ب 13 ، ح 36
معجزات امام زمان(ع) - 2
آیتالله سیدهاشم حسینی بحرانی ترجمه: ابوذر یاسري طلب وجه اسب و شمشیر از جانب حضرت بدر، غلام احمد بن حسن
میگوید: وارد جبل 1 شدم در حالی که معتقد به امامت [حضرت صاحبالامر(ع)] نبودم، ولی اولاد علی(ع) را به طور کلی دوست
میداشتم تا آنکه یزید بن عبدالله مرد و در زمان بیماریش وصیت کرد که اسب سمندش را با شمشیر و کمربندش به مولایش
2 ندهم، آزاري از او به من برسد، لذا آن اسب و شمشیر و « اذکوتکین » [حضرت قائم(ع)] بدهند. من ترسیدم که اگر آن اسب را به
کمربند را پیش خود به هفتصد دینار قیمت کردم و به هیچکس اطلاع ندادم؛ ناگاه از عراق توقیع مبارکی از امام زمان(ع) به من
رسید که: هفتصد دیناري را که بابت بهاي اسب و شمشیر و کمربند نزد تو است، براي ما بفرست. [و از اینجا به امامت آن حضرت
معتقد شدم]. 3 مژدة مولود توسط حضرت مردي میگوید: براي ابراهیم پسري متولد شد، گفت: به حضرت امام عصر(ع) نامهاي
نوشتم و از ایشان اجازه خواستم تا او را در روز هفتم ختنه کنم؛ جواب رسید: انجام مده. او هم در روز هفتم یا هشتم مرد. آنگاه
خبر مرگش را برایشان نوشتم، پاسخ فرمودند: به جاي او، [فرزندان] دیگري به تو عطا شود که نام اولی را احمد و بعد از او را جعفر
بگذار. و همانطور شد که فرموده بودند. همچنین، زمانی آمادة عزیمت به سفر حج شدم و با مردم خداحافظی کردم، و آمادة
حرکت بودم که توقیعی از ناحیۀ مقدس حضرت(ع) به این مضمون برایم صادر گردید: ما این کار را خوش نداریم، خود دانی. و
من دلتنگ و اندوهگین شدم و براي حضرت نوشتم: من بر شنیدن امر و فرمانبردن از شما پابرجا ایستادهام، ولی از بازماندن از حج
نیز اندوهگینم. توقیع شریف دیگري ارسال فرمودند که: دلتنگ مباش که سال آینده حج خواهی گزارد. چون سال بعد رسید،
عریضه اي به محضرشان نوشتم و اجازه خواستم؛ و حضرت اجازه فرمودند. سپس نوشتم: من محمد بن عباس را، به عنوان هم
کجاوة خود، برگزیدهام و به دیانت و صیانت او اطمینان دارم، پاسخ آمد: اسدي، خوب رفیقی است، اگر او آمد دیگري را
برمگزین. و اسدي، خود، آمد و با او هم کجاوه شدم. 4 پاسخ حضرت و رفع اختلاف دربارة امامت حسن بن عیسی میگوید: چون
امام عسکري(ع) درگذشتند، مردي از اهل مصر، در حالیکه مالی متعلق به امام زمان(ع) همراه داشت، به مکه آمد و دربارة
جانشین امام(ع) اختلاف شده بود. بعضی از مردم میگفتند: امام عسکري(ع) بدون فرزند درگذشتهاند و جانشین ایشان همان جعفر
صفحه 36 از 67
(کذاب) است. و برخی دیگر میگفتند: آن حضرت(ع) داراي فرزند بودهاند. حسن بن عیسی، مردي را، که کنیهاش ابوطالب بود،
همراه با نامهاي به سامرا فرستاد، [تا کسب خبر کند.] او نزد جعفر آمد و از او دلیل و برهان خواست، و جعفر گفت: الان حاضر
نیست. مرد به در خانه آمد و نامه را به [یکی از اصحاب ما (شیعیان) داد، پاسخ آمد که: خدا دربارة رفیقت (حسن بن عیسی) به تو
اجر دهد، او مرد و نسبت به مالیکه همراه داشت، به فرد امینی وصیت کرد که هرگونه لازم است عمل کند. و نامۀ او، پاسخ داده
شد. چون به مکه باز گشت، [اوضاع] همانطور بود که حضرت فرموده بودند. 5 پیشگویی حضرت دربارة وفات اسحاق بن یعقوب
طبري میگوید: احمد بن اسحاق قمی، نمایندة حضرت امام عسکري(ع) بود و پس از آنکه آن حضرت(ع)، رحلت نمودند، امر
نمایندگی مولایمان حضرت صاحبالزمان(ع) را پذیرفت، و نامهها و اموال امام را از نمایندگان آن حضرت در مناطق دیگر دریافت
میکرد و به ایشان میرساند. روزي اجازه خواست تا به قم برود، و به او اجازه داده شد و امام(ع) فرمودند: او به قم نمیرسد و در
راه مریض خواهد شد و از دنیا خواهد رفت. او در شهر حلُوان 6 مریض شد و درگذشت و به خاك سپرده شد. خدایش رحمت
کند. و مولاي ما(ع)، پس از درگذشت احمد بن اسحاق، مدتی در سامرا اقامت داشتند ولی پس از آن، از انظار غایب گردیدند؛
همانطور که در روایات ائمه(ع) این مطلب بیان شده بود. بعضی از افراد آن حضرت را در برخی از اماکن شریف، رؤیت نمودهاند و
دلایلی، نیز، مبنی بر درستی این رؤیت وجود دارد. 7 بیان دقیق مقدار اموال و صاحبان آن توسط حضرت ابوعباس دینوري سراج،
ملقب به آستاره میگوید: یک یا دو سال پس از رحلت حضرت امام عسکري(ع) براي رفتن به حج، از اردبیل به دینور 8 آمدم، در
حالی که مردم (در مورد امام پس از آن حضرت) در حیرت بودند. اهل دینور، خبر آمدنم را پخش کردند و شیعیان، دورم جمع
شدند و گفتند: شانزده هزار دینار از اموال متعلق به امام(ع) نزد ما جمع شده و میخواهیم آنها را با تو بفرستیم تا به هرکس که باید،
تسلیم کنی. به آنان گفتم: اکنون، در شرایط حیرت هستیم و امامی را که اموال را باید به آن حضرت تقدیم کنیم، نمیشناسیم. و
آنان گفتند: ما با توجه به آنچه از اعتماد و کرامتی که داري، آنرا ببر و جز با وجود دلیل و نشانه آن را به کسی نده. ابوعباس
میگوید: هر مالی با اسم صاحب آن در کیسهاي قرار داده شد و من آن را برداشتم و بیرون آمدم. وقتی به قرمیسین 9، که محل
سکونت احمد بن حسن بود، رسیدم، نزد او رفتم و سلام کردم. همین که مرا دید، بشارت داد و هزار دینار را همراه کیسهاي که
ندانستم داخل آن چیست، و پارچهاي رنگارنگ، را به من داد و گفت: این را به خود ببر و غیر از امام، کسی آنرا از دستت خارج
نسازد. میگوید: مال و پارچه را به همراه آنچه داخل آن بود، از او گرفتم. وارد بغداد شدم، و هدفی جز یافتن کسی که نماینده
امام(ع) باشد، نداشتم. به من گفتند که اینجا سه شخص، معروف به باقطانی و اسحاق أحمر و اباجعفر عمري هستند که ادّعاي
نمایندگی امام زمان(ع) را دارند. او میگوید: از باقطانی شروع کردم و نزدش رفتم و او را دیدم. شیخی بود با دلیري آشکار و
اسبهاي عربی و غلامان بسیار که مردم گرد او جمع شده بودند و گفت و گو میکردند. بر او وارد شدم و سلام گفتم؛ به من
خوش آمد گفت و نزدیک خویش برد و گرامی داشت و با من به گفت و گو نشست. نشستن خود را طولانی کردم تا آن که بیشتر
مردم بیرون رفتند. سپس از خواستهام پرسید، برایش توضیح دادم که من فردي از اهل دینور هستم و همراه خود اموالی آوردهام که
میخواهم آنرا تقدیم کنم. گفت: آنرا بگذار، و من گفتم: امام(ع) را میجویم. گفت: فردا نزد من بیا. فردا نزد او بازگشتم، اما
نشانی از امام(ع) نبود. روز سوم نیز رفتم ولی باز هم خبري از امام(ع) برایم نیاورده بود. احمد بن دینوري میگوید: نزد اسحاق
احمر رفتم. و او را جوانی پاکیزه یافتم که منزلش از منزل باقطانی بزرگتر، و اسبها و البسه و دلیري و غلامانش از او بیشتر بود، و
افراد بیشتري پیرامونش حلقه زده بودند. میگوید: داخل رفتم و سلام گفتم، به من خوش آمد گفت و مرا نزدیک خویش برد. صبر
کردم تا از جمعیت کاسته شود؛ و از حاجتم سؤال کرد. آنچه را به باقطانی گفته بودم، به او گفتم، و سه روز نزدش رفتم اما [نشانی
از] امام(ع) نیاورد. احمد میگوید: لذا، نزد ابا جعفر عمري رفتم و او را شیخی متواضع، بر آستري سفیدرنگ. در خانهاي کوچک
که غلام و کنیز و اسبی مانند دو نفر دیگر، نداشت نشسته بروي پشم، یافتم. سلام گفتم و جوابم داد و مرا نزدیک خویش برد و
صفحه 37 از 67
سنگینی بار و شرمندگیام را زدود، سپس از حالم پرسید، به او گفتم که حامل اموالی هستم. گفت: اگر دوست داري که این اموال
به شخصی که باید، برسد باید به سامرا، به خانه ابنالرضا (امام جواد)(ع) بروي و فلان نمایندة امام زمان(ع) را بجویی، که آنچه
میخواهی را آنجا خواهی یافت. میگوید: از نزد او بیرون آمدم و راه سامرا را در پیشگرفتم و به خانه امام عسکري(ع) رفتم و از
آن نماینده جستجو کردم، دربان گفت که هماکنون مشغول کاري است و به زودي بیرون خواهد آمد. کنار در، به انتظار نشستم؛
پس از لحظهاي بیرون آمد. برخاستم و به او سلام گفتم. دست مرا گرفت و به خانهاش برد و دلیل آمدنم را پرسید، به او گفتم که
مالی را از منطقۀ کوهستانی با خود آوردهام و میخواهم آن را به امام زمان(ع) تقدیم نمایم. گفت: باشد، و سپس طعامی برایم
آورد و به من گفت: از این غذا بخور و استراحت کن که خسته هستی و تا وقت نماز فرصتی هست، و من (نیز) آنچه را میخواهی
برایت خواهم آورد. احمد بن دینوري میگوید: غذا را خوردم و خوابیدم. هنگام نماز برخاستم و نمازگزاردم سپس به حمام رفتم و
شستوشویی کردم، و به خانۀ آن مرد بازگشتم و صبر کردم، تا آنکه ربع شب سپري شد. در آن وقت در حالی که همراه خود
نامهاي داشت، به نزد من آمد. درون نامه آمده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان، احمد بن محمد دینوري آمده و با خود 16000
دینار در فلان و فلان کیسهها آورده است. از آن جمله کیسهاي از فلان شخص داراي فلان مقدار دینار و کیسهاي از دیگري (با
ذکر نام) داراي فلان مقدار دینار است. تا آنکه کیسهها به آخر رسید و کیسهاي متعلق به فلان ذراع که محتوي شانزده دینار است.
میگوید: شیطان مرا وسوسه کرد که آقایم از من به این (اموال) آگاهتر بودند و آن اسامی را تا پایانش خواندم، سپس فرموده
بودند: و در میان آن، از قرمیسین، از برادر پشم فروشم احمد بن حسن ما درایی، کیسهاي است که در آن 1000 دینار و فلان تعداد
لباس است، از آن جمله فلان لباس و لباسی به فلان رنگ تا آنکه تمام لباسها را با ذکر صاحب و رنگهاي آن برشمردند.
میگوید: خداوند را سپاس گفتم، و او را به سبب منّتی که بر من نهاد و شک من را برطرف کرد، شکر نمودم. آنگاه (نمایندة
امام(ع) دستور داد تا همۀ آنچه را آوردهام، برادرم و مطابق گفتۀ اباجعفر عمري عمل کنم. به بغداد و نزد اباجعفر رفتم. رفت و
آمدم، سه روز به طول انجامید. همین که نگاه اباجعفر به من افتاد، گفت: چرا به سامرا نرفتی؟ عرض کردم: آقاي من، از سامرا
میآیم. احمد میگوید: مشغول گفت و گو با اباجعفر بودم که نامهاي از جانب مولایمان حضرت امام زمان(ع) به او رسید و در آن
مطالبی مانند آنچه همراه من بود در مورد بیان صورت اموال و لباسها درج گردیده بود، و فرموده بودند که وي، همۀ آنها را به
محمّد بن قّطان قمی تقدیم کند. لذا اباجعفر لباسش را پوشید و به من گفت: آنچه را آوردهاي، بردار و به منزل محمد بن قطان
بیاور. میگوید: اموال و لباسها را به منزل محمد بن قطّان برده، تقدیم او کردم و به قصد حجّ بیرون آمدم. پس از آنکه به دینور
بازگشتم، مردم گرد من جمع شدند، و من توقیعی را که نماینده مولایمان، علیه السلام به من داده بود، را بیرون آوردم و براي آنان
خواندم، همین که به ذکر کیسه منسوب به ذراع رسید، غش کرد و افتاد. مراقب او بودیم که به هوش آمد، همینکه به هوش آمد به
سجده افتاد و خداوند را شکر کرد و سپس گفت: سپاس خداوندي را است که بر ما به هدایت منت نهاد، اکنون دانستم که زمین از
حجّت حق تهی نمیماند؛ به خدا این کیسه را این ذراع به من داده بود و هیچکس جز خداوند از آن آگاه نبود. میگوید: بیرون
آمدم و روزي از روزها، بعد از آن، اباالحسن مادرایی را دیدم و آن ماجرا را برایش بازگفتم و آن توقیع را برایش خواندم. گفت:
سبحاناللّه! در چیزي شک نکردم، هرگز تردید مکن که خداوند عزوجل، زمین را از حجت تهی نمیگرداند. 10 رفع حوائج و تولد
فرزند با دعاي حضرت قاسم بن علا میگوید: به صاحبالزمان(ع) سه عریضه، پیرامون حوائجی که داشتم، نوشتم و نیز عرض
نمودم که مردي سالمند هستم و فرزندي ندارم. آن حضرت(ع) به مطالبم پاسخ گفتند، اما در مورد فرزند چیزي نفرمودند. براي بار
چهارم، نامهاي نوشتم و از ایشان خواستم که برایم دعا کنند تا خداوند فرزندي به من عطا نماید، پس اجابت فرمودند و مرقوم
نمودند: خداوندا، به او فرزند پسري عطا کن که چشمش به واسطۀ آن روشن گردد و او را وارث وي قرار ده. میگوید: توقیع
مبارك حضرت(ع) رسید، و من میدانستم که همسرم حامله است. نزد او رفتم و از آن پرسیدم، به من خبر داد که مریضیاش
صفحه 38 از 67
برطرف گردیده و نوزاد پسري به دنیا آورده است. 11 یقین پسر مهزیار به امام زمان(ع) و انتصاب به نمایندگی حضرت از محمدبن
ابراهیم بن مهزیار نقل شده است، که در حال تردید (نسبت به امام(ع)) وارد عراق شد و این توقیع از سوي حضرت ولیعصر(عج)
به مهزیاري بگو، آنچه را از دوستان آن سامان حکایت کردي فهمیدیم، به آنها بگو، آیا قول خداي تعالی » : براي وي صادر گردید
را نشنیدید که میفرماید: یا أیها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوالرّسول و أولی الأمر منکم. اي کسانیکه ایمان آوردهاید، از خدا
اطاعت کنید و از رسول و اولوالأمر خویش فرمان برید. آیا این دستور تا روز قیامت نیست؟ آیا خداي تعالی پناهگاههایی براي شما
قرار نداده است که بدان پناهنده شوید؟ آیا از زمان آدم(ع) تا زمان امام گذشته ابومحمّد صلوات الله علیه پرچمهاي هدایت را براي
شما قرار نداده است؟ و اگر عَلَمی نهان شد، عَلَمی دیگر آشکار نگردید، و اگر ستارهاي افول کرد، ستارهاي دیگر ندرخشید؟ و
چون خداي تعالی ابومحمد(ع) را قبض روح کرد، پنداشتید که او رابطۀ بین خود و خلقش را قطع کرده است؟ هرگز چنین نبوده و
تا روز قیامت چنین نخواهد بود در آن روز امر خداي تعالی ظاهر شود و آنان ناخشنود باشند. اي محمد بن ابراهیم! براي چیزي که
به خاطر آن آمدي، شک به خود راه مده که خداي تعالی زمین را از حجّت خالی نگذارد، آیا پدرت پیش از وفاتش به تو نگفت:
هم اکنون باید کسی را حاضر کنی که این دینارهایی که نزد من است وزن کند و چون دیر شد و شیخ بر جان خود ترسید که به
زودي بمیرد، به تو گفت: آنها را تو خود وزن کن و کیسۀ بزرگی به تو داده، و تو سه کیسه داشتی و یک کیسه که دینارهاي
گوناگون در آن بود، آنها را وزن کردي و شیخ با خاتم خود آنها را مهر کرد و گفت تو هم آنها را مهر کن؛ اگر زنده ماندم که
خود میدانم چه کنم واگر مُردم، تو اوّلاً دربارة خود و ثانیاً دربارة من از خدا بپرهیز و مرا خلاص کن و چنان باش که به تو گمان
دارم؛ خدا تو را رحمت کند. آن دینارهایی را که از مابین نقدین از حساب ما جدا کردي و ده و اندي دینار است بیرون کن و از
محمدبن ابراهیم «. جانب خود آنها را مسترد کن که زمانه بسیار سخت است و خداوند ما را بسنده است و چه نیکو یاوري است
میگوید: براي زیارت امام زمان(ع) به محلۀ عسکر رفتم و قصد ناحیۀ مقدسه را داشتم، زنی مرا دید و گفت: آیا تو محمد بن
ابراهیمی؟ گفتم: آري، گفت: بازگرد که در این هنگام به مقصود نمیرسی و شب هنگام مراجعت کن که در به رویت باز است؛
داخل در سراشو و قصد آن اتاقی را کن که چراغش روشن است. و من هم چنان کردم و قصد آن در را کردم و به ناگاه دیدم که
باز است. داخل سرا شدم و قصد همان اتاقی را کردم که توصیف کرده بود و در این بین که خود را میان دو قبر دیدم و گریه و ناله
میکردم، ناگاه صدایی را شنیدم که میگفت: اي محمد! تقواي الهی پیشه ساز و از گذشته توبه کن، که کار بزرگی را عهدهدار
شدي. 13 پینوشتها: 1. روستایی بین بغداد و آذربایجان قدیم بوده است. 2. نام یکی از حاکمان ترك عباسی. 3. کلینی، الکافی،
.6 . 5. همان، ج 1، ص 523 ، ح 19 . ج 1، ص 522 ، ح 17 . با استفاده از ترجمۀ سیدجواد مصطفوي 4. همان، ج 1، ص 22 ، ح 18
حُلوان بر اماکن متعددي اطلاق شده است، ولی در اینجا منظور حلوان عراق است که شهري آباد بوده، ولی تخریب شده، و از بین
8. دینور نام شهري . رفته است. 7. الطبري(الآملی)، محمد بن جریر، دلائل الإمامۀ، ص 272 ؛ نیز حضینی، الهدایۀ الکبري، ص 372
در کردستان ایران است. 9. قرمیسین شهري است معروف در کنار دینوري و بین همدان و حلوان در مسیر عراق. 10 . الطبري
. 13 . الطبري، همان، ص 287 . 11 . همان. 12 . سورة نساء( 4)، آیۀ 59 . (الآملی)، همان، ص 272
جهان در بحران- 7
فردایی آمیخته با رعب و وحشت / قسمت هفتم کریستین زارو 1 ایگور کیما 2 اشاره: شاید در هیچ دوره از دورانهاي بیشماري
که کرة خاك در عمر طولانی خود شاهد آنها بوده، چون عصر ما، جهان اینگونه دستخوش بحرانها و التهابهاي گوناگون و
فراگیر نبوده است؛ بحرانهاي سیاسی، اقتصادي، فرهنگی، اخلاقی، زیستمحیطی و ... . فقط کافی است یکی از روزنامههاي صبح
یا عصر را ورق بزنید تا در صفحات مختلف آن با نمودهاي مختلفی از این بحرانهاي فزاینده روبهرو شوید. جنگ، نبردهاي
صفحه 39 از 67
داخلی، کودتا، نسلکشی، جنایت علیه بشریت، تروریسم، قاچاق زنان و کودکان، تجارت مواد مخدر، قحطی، گرسنگی، فقر،
شکاف طبقاتی، قتل، جنایت، ناامنی، آدمربایی، شکنجه، روسپیگري، همجنسبازي، سقط جنین، گرم شدن کرة زمین، کمبود
منابع آب، خشکسالی، زلزله، بیماريهاي کشنده و ... سرفصل خبرهایی است که هر روز از گوشه و کنار جهان مخابره میشود.
راستی چه اتفاقی افتاده است؟ بشر در چه باتلاق خود ساختهاي گرفتار آمده که هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در آن فرو
میرود؟ آیا براي این بحرانهاي فراگیر جهانی میتوان پایانی تصور کرد؟ آیا بشر متمدن خواهد توانست راهی براي برون رفت از
این بحران پیدا کند؟ آیا این همه بحران و التهاب، این همه ظلم و بیعدالتی، این همه فساد و تباهی، اینهمه ... براي بازگشت
انسان از راهی که براي اراده جهان در پیش گرفته کافی نیست؟! آیا وقت آن فرا نرسیده که بشر این فرمودة پروردگار حکیم را
مورد توجه قرار دهد که: ظهرالفساد فی البّر و البحر بما کسبت أیدي الناس لیذیقهم بعض الّذي عملوا لعلّهم یرجعون. به سبب آنچه
دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است، تا [سزاي] بعضی از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند،
باشد که بازگردند. آري، وقت بازگشت فرا رسیده است. دیگر وقت آن رسیده که بشر با اعتراف به عجز و ناتوانی خود در مهار
که تنها نجاتبخش او از این همه ظلم و فساد و تباهی است سر به « ولیّ خدا » این بحرانها و اظهار پشیمانی از پشت کردن به
آستان پروردگار خویش ساید و ناله سر دهد که: خداوندا! به سبب آنچه دستهاي مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا
نمودار شده است، پس ولیّ خود و پسر دختر پیامبرت را که همنام رسول توست بر ما آشکار ساز، تا آنکه همه مظاهر باطل را
تقدیم شما خوانندگان عزیز شده، « جهان در بحران » نابود سازد و حق را ثابت گرداند. در سلسله مقالاتی که تاکنون با عنوان
نمادهاي مختلف بحرانهایی که امروز جهان با آنها دست به گریبان است، مورد بررسی قرار میگیرد تا عمق و گستردگی این
بحرانها بیش از پیش روشن شود و عجز و ناتوانی انسان امروز در مهار آنها افزون از گذشته معلوم گردد. باشد تا از این رهگذر
همۀ ما به ضرورت ظهور آخرین حجت براي پایان دادن به همه این آشفتگیها، سرگردانیها، رنجها و بلاها واقف و فرج آن
حضرت را با همۀ وجود از خداوند متعال خواستار شویم. مهندسی ژنتیک در کنار برخی فوایدش، حامل مخاطرات و پیامدهایی
است که تنها تحقق بخشی از آنها میتواند حیات را با چالشها و آسیبهاي غیرقابل جبران مواجه سازد. خلق ویروسهاي جدید،
افزایش مقاومت در برابر آنتیبیوتیکها، افزایش مصرف سموم و آفتکشها، تخریب تنوع زیستی و... از جمله مخاطراتی است که
در سالهاي اخیر با آن مواجه بودهایم؛ و در حال حاضر گفته میشود که حیات انسانی را با بحران مواجه خواهد ساخت. در این
مقاله، نویسنده به بررسی ابعادي از این عامل بحرانزا پرداخته است. بیشک، مهندسی ژنتیک به نحو قابل توجهی زندگی را در
قرن 21 میلادي متأثر از خود میسازد. این تکنولوژي، در واقع حامل پیامدها و آثاري است که در تاریخ حیات بشر بیسابقه خواهد
بود. این تکنولوژي، روز به روز جنبههاي بیشتري از حیات بشر، را از زاد و ولد گرفته تا درمان بیماريها، تحتالشعاع خود قرار
میدهد. اگرچه در مواردي، این تکنولوژي فرصتهایی چون مقابله با بیماريهاي غیرقابل درمان را به ارمغان میآورد، اما به
استثناي تسلیحات هستهاي، تهدیدهاي آن به حدّي است که در دنیاي کنونی هیچ همتاي خطرناکی براي آن وجود نخواهد داشت.
اینگونه تهدیدها عمدتاً یا نتیجۀ کشت گیاهان با ژن پیوندي و یا پرورش حیوانات دستکاري شدة ژنتیکی با هدف استفاده از آنها
در نظام غذایی بشر است. مخاطرات چنین تهدیدهایی به حدّي است که بنا به دلایل متعددّي به واسطۀ دامنۀ مخاطرات آن بر
سلامت و محیطزیست و نیز پیامدهاي آن بر جنبههاي اجتماعی و اقتصادي حیات بشر باید به مقابله با آن پرداخت. در این نوشتار،
به بررسی دو جنبه از پیامدهاي مخاطرهآفرین این تکنولوژي یعنی خطرات آن بر سلامت و محیط زیست پرداخته شده است. امروزه
به رغم اطمینانهاي پیاپیاي که توسط دنیاي صنعت و نهادهاي سیاسی در مورد بیخطر بودن مواد غذایی دستکاري شدة ژنتیکی
اعلام میشود، پیامدهاي آن بر سلامت بشر هنوز هم مبهم و نامشخص است. فرایند تولید جانداران دستکاري شدة ژنتیکی که
مستلزم داخل نمودن ژنها در محیط آزمایشگاهی به ساختار ژنتیکی موجود زنده میباشد، نوعی شیوة نسبتاً ساده است که در
صفحه 40 از 67
مجامع علمی به نحو گستردهاي رواج یافته است؛ فارغ از آن که چنین فرآیندي میتواند با تأثیرات و پیامدهاي جدّي بر موجود
استاد زیستشناسی دانشگاه پادوا ایتالیا، چنین فرآیندي میتواند به تغییرات « گیانیتامینو » دستکاري شده همراه باشد. طبق نظر
مهمی در عملکرد و رفتار ژنها بینجامد. وي در اینباره توضیح میدهد که ژنها به شیوهاي پیچیده با یکدیگر در ارتباط متقابل
هستند و با ورود یک ژن جدید، ژنهاي دیگر میتوانند در این رابطۀ پیچیده تحت تأثیر قرار گیرند. مطابق گزارش مهمی که
توسط انجمن پزشکی بریتانیا در نیمۀ نخست سال 2003 منتشر شد، وزیر محیطزیست بریتانیا تأیید نمود که این مواد ژنتیکی
میتوانند ژنهاي غیرفعال را به نحوي در ساختار موجود زنده به فعالیت وادارند که تأثیرهاي آن براي ما نامشخص باشد.
سیبزمینیهاي ژنتیکی و موشهاي آزمایشگاهی در آزمایشی که توسط زیستشناس برجستۀ مجاري انجام شد، نوعی ژن به
ساختار ژنتیکی سیبزمینی وارد شد تا بدین نحو به تولید یک آفتکش بینجامد؛ سپس این نوع سیبزمینی به موشهاي
آزمایشگاهی داده شد تا نتایج آن بر این موجودات مشخص شود. در همان زمان، گروه دیگري، طی آزمایشی سیبزمینیهاي
معمولی را با آفتکش مخلوط و به موشهاي آزمایشگاهی خوراندند. گروه اول که از سیبزمینیهاي دستکاري شده تغذیه
نمودند، با ناهنجاريهایی در معده و نیز رودة کوچک و بزرگ مواجه شدند. اما گروه دوم با هیچ مشکل خاصی روبرو نشدند و
مشخص شد که این آفتکش نبوده که مشکلساز بوده است بلکه این فرآیند دستکاري ساختار ژنتیکی است که با ورود ژن
بیگانه، با نوعی واکنش غیرطبیعی همراه شده و زمینۀ آسیب به موشها را فراهم آورده است. اگرچه این آزمایش به شدت مورد
انتقاد صنعت بیوتکنولوژي و مجامع علمی طرفدار این صنعت در بریتانیا قرار گرفت، اما نشان داد که مسئلۀ گیاهان دستکاري شدة
ژنتیکی، مشکلی جدّي است. جداي از این، موضوع مهم دیگري وجود دارد که نیازمند تأمل جدي است و این موضوع، به استفاده
از این غذا توسط آدمی برمیگردد که احتمال مقاومت بدن در برابر آنتیبیوتیکها را به همراه دارد. این مخاطره از اینروست که
که اصولًا به واسطۀ فرآیندهاي دستکاري ژنتیکی، ماهیتی ناپایدار مییابد، میتواند در بدن DNA ، با هضم غذاهاي دستکاري شده
انسان تجزیه شود و نتیجۀ آن، طبق آزمایشهاي متعددي، انتقال مقاومت در برابر آنتیبیوتیکهایی است که در محصولات
دستکاري شده وجود دارد. چنین روندي با افزایش مقاومت باکتريهاي دهان و روده در برابر آنتیبیوتیکها همراه میگردد. نتیجۀ
طبیعی چنین امري، ضرورت تولید و استفاده از آنتیبیوتیکهاي قويتر است که البته با احتمال افزایش عوارض جانبی بر بدن انسان
همراه میباشد. ویروسهاي جدید مخاطرة دیگر، به احتمال ظهور ویروسهاي جدید باز میگردد. معمولًا دستکاري یک موجود
همراه باشد. هدف این ماده، هدایت ژن « تقویت کننده » زنده و وارد نمودن ژن جدید، باید با ورود نوعی مادة ژنتیکی با عنوان
است و از گل کلم به « اس 35 » جدید براي رسیدن به تأثیر مورد نظر است. نمونۀ بارز آن را میتوان در ویروسی که معروف به
دیگر گیاهان و موجودات انتقال یافته، مشاهده نمود. به دلیل ناپایداري این گونهها ژنها، ویروسها میتوانند به دیگر موجودات
زنده و از آن جمله انسان انتقال یافته و با مخاطراتی جدّي براي میزبان جدید همراه شوند. طبیعی است که با گسترش گیاهان و نیز
حیوانات دستکاري شده در عرصۀ محیط زیست، این احتمال نیز افزایش مییابد. تاکنون شرکتهاي چند ملیتی فعّال در عرصۀ
صنعت بیوتکنولوژي از پذیرش انجام آزمایشهاي جامع و جدّي به منظور بررسی مخاطرات موجود، به هر شکل ممکن و از جمله
مدیر امور اروپاي شرکت آمریکایی « جفريکلی » ، با توسل به لابیهاي سیاسی، سر باز زدهاند. در کنفرانس ژوئن 2001 در ژنو
اگر شرکتهاي چندملیتی همچون » : دوپونت، در جمع دانشجویان دانشگاه کالیفرنیاي جنوبی، دلیل این مسئله را اینگونه ابراز نمود
مونسانتو که سرمایۀ زیادي به این امر اختصاص دادهاند، بخواهند به انتظار انتشار نتایج محصولات تولید شدةشان بنشینند، چیزي جز
کشت گیاهان دارویی ژن پیوندي ورود نسل جدیدي از گیاهان دستکاري شدة ژنتیکی که با «. ورشکستگی عایدشان نمیشود
هدف تولید مواد شیمیایی صنعتی و دارویی کشت میشود نیز موضوع نگران کنندهاي است. طبق گزارشی که اخیراً توسط گروهی
از دانشمندان برجستۀ آمریکایی منتشر شده است، این گیاهان که در فضاي آزاد و مزارع کشاورزي پرورش مییابند، علاوه بر
صفحه 41 از 67
آلودگی مزارع، با مخاطراتی جدّي بر سلامت بشر همراهند. امروزه، جداي از مخاطراتی از این دست، مؤلفههاي دیگري نیز وجود
دارد که بایستی از آنها غافل نماند. یکی از مهمترین این موضوعات، ظهور بیماريهایی است که با مصرف غذا مرتبط میباشند و
در چند سال اخیر افزایش چشمگیري داشتهاند. طبق برآورد مرکز کنترل بیماريهاي دولت ایالات متحده، تعداد بیماريهاي مرتبط
با غذاهاي مصرفی، حداقل در هفت سال اخیر، رشدي دو برابر داشته است. اگرچه نمیتوان مدعی شد که این رشد صرفاً محصول
ظهور غذاهاي دستکاري شده است، اما به هیچوجه هم نمیتوان نقش این غذاها را منکر شد. در حالیکه پیامدهاي این محصولات
بر سلامت بشر کماکان نامشخص است، بیشک تأثیرات آن بر محیطزیست، حکایتی دیگر دارد. گزارشها و مطالعات صورت
پذیرفته، جایی براي شک باقی نمیگذارد که این گیاهان و محصولات، با پیامدهاي غیرقابل جبران بر محیطزیست و طبیعت و به
ویژه بر مقولۀ تنوع زیستی همراه بودهاند. هرچه محیطزیست با تنوع زیستی بیشتري همراه باشد، سلامت آن با تضمین بیشتري همراه
است، اما با ظهور این موجودات و محصولات جدید، این تنوع به نحوي غیرقابل کنترل در معرض تهدید قرار میگیرد. انتقال گرده،
توسط حشرات و باد به مسافتهاي دور دست، این امکان را فراهم میآورد تا دیگر گونهها نیز در معرض آلودگی قرار گیرند که
از اولین پیامدهاي آن، تخریب تنوع زیستی است. نمونۀ بارز این پدیده را در ایالت اکساکاي مکزیک شاهده بودهایم. در زمستان
دو محقق از دانشگاه برکلی دریافتند که آلودگیهاي وسیعی در یکی از ایالتهاي « دیوید کوئیست » و « اگناسیو چاپلا » سال 2001
مکزیک گسترش یافته است. اگرچه نتایج تحقیق آنها هنوز هم مورد اختلاف است، اما مشخص شده است که عامل این آلودگی،
ذرت آلودة وارداتی از ایالات متحده بوده است. بذرهاي وارداتی که به میزان اندکی در مزارع اکساکا مورد استفاده قرار گرفته
بودند، مزارع گستردهاي را در این ناحیه آلوده کردند. جداي از گیاهان، حیوانات دستکاري شده نیز با پیامدهایی بر محیطزیست
همراهند. امروزه ورود موجودات جدید به قدري افزایش یافته که دیگر اکوسیستم توان مطابقت دادن خود را با این گونهها، به
راحتی ندارد. گروهی از دانشمندان دانشگاه پوردمو کشف کردهاند که نوعی ماهی دستکاري شدة ژنتیکی، جمعیت گستردهاي از
ماهیهاي وحشی را به آستانۀ انقراض کشیده است؛ این گونۀ دستکاري شدة جدید، به لطف اندازه بزرگتر خود، توانسته بر دیگر
رقباي خود پیروز شود و آنها را به انقراض بکشاند. این تحقیق، در ادامه، به این نکته اشاره میکند که تنها رها شدن شصت ماهی
دستکاري شده از این نوع در یک محیط طبیعی، با نابودي شصت هزار ماهی وحشی همراه است. حال با وجود امکان گریختن این
گونه ماهیها از پرورشگاههاي مصنوعی به آبهاي طبیعی، این نگرانی به نحو بارزي تشدید میشود. مسئلۀ آخر هم به موضوع
استفاده از آفتکشها مربوط میشود. برخلاف نظر حامیان این تکنولوژي، مصرف آفتکشها در نتیجۀ استفاده از این گونه
از مرکز سیاستگذاري « چارلز بردك » محصولات، نه تنها کاهش نداشته بلکه با افزایش قابل توجهی همراه بوده است. طبق تحقیق
علم و محیطزیست آمریکا که برپایۀ اطلاعات ارائه شده توسط وزارت کشاورزي این کشور صورت پذیرفته است، مشخص شده
است که تنها در سالهاي آغازین استفاده از این محصولات، شاهد کاهش مصرف بودهایم و این در حالی است که در سالهاي
بعد، با افزایش چشمگیر مصرف این آفتکشها و بسیار بیشتر از حد متعارف سابق مواجه بودهایم. پینوشتها ?: سیاحت غرب،
استاد :Igor Cima . نویسنده و محقق بریتانیایی. 2 :www.alternet.com 1. Christian Zarro : ش 26 ؛ به نقل از
آسیبشناسی از دانشگاه برن سوئیس.
اصحاب حضرت مهدي(ع) برادران پیامبر(ص)
سخنرانی آیتالله العظمی وحید خراسانی درخصوص حضرت ولی عصر و صاحب الامر(ع) محرم غیب و امین اسرار خداوند متعال،
به آنچه مورد رضایت خداوند است که در حق ایشان بیان شود، متوسل میشویم. بعضی از عباراتی که در شأن آن بزرگوار(ع)
وارد شده، فهم و تصور اعماقشان دشوار است. مثل این فراز از دعاي ندبه: بنفسی أنت من عقید عزٍّ لایسامی. 1 یعنی خداي متعال
صفحه 42 از 67
مقامی را به تو اعطا نموده که با آن مقام به قلۀ عزتی رسیدهاي که هیچ کس را توان رسیدن به آن نیست، یا مقام هیچ کس
نمیتواند با آن برابري کند. درك این جمله، منوط به درك مفهوم امامت و درك این مطلب است که امام مهدي(ع) که امامت به
او ختم میشود، کیست؟ تمام عالم، منتظر وجود حضرت آدم و فرزندان او بود و سرّ آن در کلام خداوند متعال نهفته است که: إنّی
أعلم ما لاتعلمون. 2 من چیزي را میدانم که شما نمیدانید. و تمام بنی آدم منتظر نبوت و رسالت پیامبران بودند، زیرا رسالت
پیامبران، تعلیم و تربیت بنیآدم و راهبري آنها تا رسیدن به نهایت کمالشان بود. و تمام پیامبران و رسولان و رسالت آنان، انتظار
خاتم انبیاء(ص) بوده است؛ به دلیل اینکه تربیت انسانها و رسیدن آنها به کمال فقط با رسالت آن بزرگوار محقق میشد و به ثمر
میرسید. اما عجیبتر و بزرگتر این است که خاتم پیامبران، خود به آمدن حضرت مهدي(ع)، خاتم امامان و تحقق دهندة اهداف
رسالت، چشم دوخته بود. اگر این مسأله را بفهمی، خواهی فهمید ولی عصرو امام زمان، صلوات الله علیه، کیست. امام زمان(ع)
غیب مخصوص خداوند از امام صادق(ع) در مورد تفسیر این آیه سؤال شد: الم ?ذلک الکتاب لاریب فیه هديً للمتّقین ?الذین
یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون. 3 الف، لام، میم. این است کتابی که در (حقانیت) آن، هیچ تردیدي نیست،
(و) مایۀ هدایت تقواپیشگان است. آنان که به غیب ایمان میآورند، و نماز را برپا میدارند، و از آنچه به ایشان روزي نمودهایم
همان « غیب » انفاق میکنند. آن حضرت(ع) در جواب فرمودند: مراد از متقوّن، همان شیعیان حضرت علی(ع) هستند، و مراد از
حجت غائب(ع) است. و گواه آن فرمودة خداوند متعال است، که میفرماید: و یقولون لولا أنزل علیه آیۀٌ من ربّه فقل إنمّا الغیب لله
فانتظروا إنّی معکم منالمنتظرین. 4و 5 و [کافران] میگویند، چرا آیتی (نشانهاي) از پروردگارش، براي او نازل نمیشود؛ پس بگو
همانا غیب مخصوص خداست، پس منتظر باشید که ما نیز از منتظران هستیم. در جایی که امام صادق(ع) اینگونه استدلال میکنند
که نوابغ بشریت باید عقل خود را به کار بیندازند و در اعماق کلام آن حضرت به تفکر بنشینند، امام صادق(ع) در این مورد به
کلام خداوند استدلال میکنند.: و یقولون لولا أنزل... معناي این استدلال، این است که نزول آیه از سوي خداوند امري است قطعی
و تحقق یافته، و خداوند به پیامبرش امر نموده است که منتظر آن باشد. و این، آیۀ مورد انتظار از غیب است و مختص به خداوند
متعال؛ فقل إنّما الغیب لله. بنابراین، به خاتم انبیاء، اولین شخصیت عالم وجود و عصارة خلقت و بعثت، امر شده است که مردم را به
آیۀ غیب وعده دهد. آیهاي که به دست فرزند موعودش (ع) تحقق مییابد و به آنها بگوید: إنّی معکم من المنتظرین. وجود عالم،
از ابتدا تا انتها، در انتظار آمدن پیامبر خدا بود و او، خود، نیز در انتظار آمدن مهدي موعودش(ع). این است همان امام مهدي(عج)
که تمامی آنچه دنیا آنرا از دست داده، در وجود او پیداست. او همان کسی است که تمام پیامبران از آدم تا خاتم، چشم به او
دوختهاند. یاران امام مهدي(ع)، برادران پیامبر این همان مقام بزرگ و منزلت عظیم است، که حدیثی معتبر، که هیچ شکی در سند
آن نیست، برآن دلالت میکند؛ رسول خدا(ص)، خاتم الانبیاء و سید رسولان، منتظر نوادة خویش مهدي موعود(عج) است و دیدار
اصحاب او را آرزو میکند و میفرماید: چقدر دوست دارم برادران خود را ببینم. و یا اینکه میفرمایند: آه که چقدر مشتاق دیدن
برادران خود هستم. اصحاب به ایشان عرض کردند: آیا ما برادران شما نیستیم. فرمودند: شما یاران من هستید، و برادرانم، کسانی
هستند که هنوز نیامدهاند. اصحاب عرض کردند که: اي رسول خدا! چگونه آن دسته از امت خود را که هنوز نیامدهاند،
میشناسید؟ حضرت فرمودند: اگر کسی در بین یک گله اسب، اسبی ممتاز و بینظیر داشته باشد، آیا میتواند او را به راحتی
بشناسد یا خیر؟ عرض کردند: بله، میتواند. سپس پیامبر(ص) فرمودند: برادران من نیز در روز قیامت نوري دارند که آنها را از
دیگران جدا میکند، و من پیش از آنها وارد حوض میشوم. و اما آگاه باشید که عدهاي هم هستند که از کنار حوض من رانده
میشوند، همچنان که شتر گمراه رانده میشود. آنها را خطاب میکنم: آیا شتاب نمیکنید، گفته میشود: آنها بعد از تو تغییر
کردند و من میگویم: دور شوید، دور شوید. 6 ماه رمضان، ماه امام زمان(ع) است این، ماه رمضان است که به سوي شما میآید،
ماه خداوند متعال، و ماه قرآن: شهر رمضان الّذي أنزل فیه القرآن هديً للنّاس و بینّاتٍ من الهدي ?و الفرقان. 7 ماه رمضان [همان
صفحه 43 از 67
ماه] است که در آن، قرآن فروفرستاده شده است، [کتابی] که مردم را راهبر، و [متضمن] دلایل آشکار هدایت، و [میزان] تشخیص
حق از باطل است. ماه امام زمان(ع) است، که ملائکه در شب قدر، بر او نازل میشوند: إنّا أنزلناه فی لیلۀ القدر ?و ما أدري?ك ما
لیلۀ القدر ?لیلۀ القدر خیرٌ من ألف شهرٍ ?تنزّل الملآئکۀ و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل
کردیم. و از شب قدر، چه آگاهت کرد. شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن [شب] فرشتگان، با روح، به فرمان
دلالت بر جنس ملک و ملکوت دارد، و با آنها « الملائکۀ » . پروردگارشان، براي هر کاري [که مقدر شده است] فرود میآیند
نیز نازل میشود. روحی که در مقام و منزلت با تمام ملائکه برابري میکند. آري، آنها تمام امر را بر ولی امر نازل « روح » ( (ملائکه
میکنند. در این ماه، اوقات خود را به امور بیهوده، سپري نکنید. بلکه اوقات خود را فقط در ذکر خدا بگذرانید. چرا که ماه، ماه
خداست. همچنین وقت خود را با قرآن پر کنید، چرا که ماه، ماه قرآن است؛ و قسمت سوم وقت خود را نیز به امام زمان(ع)
اختصاص دهید؛ در این ماه به گونهاي عمل کنید که اسم شما در دفتر او ثبت شود. خادم امام زمان(ع) باشید خادم این و آن
نباشید. آیا میخواهید خادم کسی باشید که با اندك قدرتی که بهدست میآورد، خود و شخصیت و تعادل خود را فراموش
میکند، بلکه خادم کسی باشید که خداوند به برکت وجود او، آسمان را از فرو افتادن بر زمین نگاه میدارد. قدر خودتان را بدانید
و شخصیت والاي خود را به قیمتی ارزان نفروشید. خود را به خدا بفروشید، به قرآن و، به صاحب الزمان(ع). انسان چگونه میتواند
عاشق خدا شود، در حالی که عشق دیگري او را احاطه کرده است؟ یا چگونه میتواند عاشق صاحب الزمان(ع) شود، در حالی که
عاشق کس دیگري، غیر از امام زمان(ع) است؟ مزاج عشق بس مشکل پسند است قبول عشق بر طاق بلند است یعنی اینکه یکی از
قرار ندهید و « وجود » را شریک « عدم » صفات عشق، تکبر آن است که در قبول عاشق حقیقی، بسیار سختگیري میکند. هیچگاه
هیچگاه معدوم را با موجود ترکیب نکنید. با وجود نور وارد تاریکی نشوید و خود را وقف امام زمان(ع) کنید. امام باقر(ع) به
عبدالحمید واسطی فرمودند: آیا فکر میکنی، کسی که خود را وقف خداي عزوجل کند، خداوند براي او هیچ گشایشی قرار
نمیدهد؟البته. والله، خدا براي او فرج و گشایش قرار میدهد. خداوند رحمت کند بندهاي راکه خودش را وقف ما کند، خداوند
رحمت کند بندهاي که امر ما را احیا نماید. عبدالحمید میگوید، سؤال کردم: اگر قبل از درك حجت قائم(عج) بمیرم چه؟
فرمودند: کسی که بگوید، اگر قائم آل محمد(ع) را درك میکردم، هر آینه، او را یاري مینمودم، مثل کسی است که در کنار او
شمشیر میزند، بلکه مثل کسی است که در رکاب ایشان به شهادت میرسد. 3 اگر قدم به قدم، در این مسیر پیش بروید، شما از
مخلصان هستید و نه مشرکان. به دو کلمه اکتفا کنید: حی و قیوم و منزهی که وجود عالم از اوست؛ و کسی که عالم وجود به
خاطر اوست؛ که همان صاحب الزمان، ارواحناله الفداست. به غیر از این دو، چیز قابل ذکري وجود ندارد. اگر خودتان را وقف این
دو نمایید، از مصادیق این حدیث شریف میشوید که از امام صادق(ع) نقل شده که ایشان فرمودند: روزي رسول خدا(ص) در بین
اصحابی که دور حضرت بودند، گفتند: اي رسول «. خدایا دیدار برادرانم را نصیبم کن » : جمعی از اصحاب خود، دوبار فرمودند
خدا، آیا ما برادران شما نیستیم؟ حضرت فرمودند: خیر، شما یاران من هستید؛ و برادران من قومی هستند که در آخرالزمان به من
ایمان میآورند در حالی که مرا ندیدهاند. خدا اسامی آنها و پدران آنها را قبل از آنکه آنها را از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان
خارج نماید، به من آموخته است. آنها کسانی هستند که پایداریشان بر دین خود، از راه روندة برخار مغیلان و از نگهدارندة آتش
سوزان در دست بیشتر است. آنها در ظلمات، چراغهاي هدایتاند و خداوند آنها را از هر فتنهاي در زمین پر از ظلمت نجات
میدهد. 10 این عبارت را پیامبر، دوبار فرمودهاند، نه یک بار. این جمله، از کسی است که نفسش، نگاهش، کلامش با عالم وجود
برابري میکند. اصحاب سؤال میکنند که آیا ما براداران شما نیستیم؟ میفرمایند: خیر، شما اصحاب من هستید و برادرانم غیر از
شمایند. روح من فداي شما، اي صاحبالزمان(عج)، اي مرد خدایی! تو کیستی که شاگردان مکتب تو، کسانی که تو آنها را تربیت
نمودهاي، و خادمانی که شرف خدمت در حضور تو را دارند، به مقامی میرسند که برادران پیامبر به شمار میروند تا جاییکه
صفحه 44 از 67
پیامبر آرزوي دیدار و گفتوگوي با آنان را دارد. چه سرّي در وجود تو نهفته است که از آن در وجودشان دمیدهاي؛ اي غیب
پنهان خداوند، و اي راز سربستۀ حق! این چه معدنی است، در وجود تو و این چگونه تربیتی است که آنها را دردینشان سرسختتر
از کسی قرار میدهد که در شب تار، تیغهاي خار مغیلان دست او را میبرند، اما او هیچ اعتنایی به آن نمیکند، یا سرسختتر از
کسی که آتش گداخته را در دست میگیرد و هیچ توجهی به سوختن دست خود ندارد؟ این چه درجهاي از ایمان است که سبب
اشتیاق پیامبر به دیدار آنان شده است. آنها عصارة عالم خلقت و ثمر، درخت نبوت و امامتاند، کسانی که امام(ع) در غیبت خود،
آنها را تربیت کرده است. کسانی که با صبر خود، امتحانات الهی را پشت سرگذاشتهاند و به مقام برادري پیامبر نایل شدهاند، که
مقامی بس عظیم است و بعد از مقام معصومین(ع) قرار دارد. اگرچه این مقام آنها به درجۀ مقام اخوت امیرمؤمنان حضرت علی(ع)
با پیامبر اکرم(ص) نمیرسد. آنها کسانیاند که با صبر خود و وقف خود براي خدا، و رسول او، و حجت او، به این مقام بلند دست
یافتهاند. عصر غیبت، عصر آزمایش اینگونه است که عصر غیبت، عصر امتحان و آزمایش است. عصري است که در آن گوهرهاي
پنهان با انواع امتحانات الهی آشکار میشوند. عبدالرحمان بن سیابه از امام صادق(ع) نقل کرد که ایشان فرمودند: چگونه خواهد
بود، حالتان وقتی که بی امام هادي و راهنما شوید؟ بعضی از بعضی دیگر تبرّي میجویند، در آن زمان است که از یکدیگر جدا
متمایز میشوید). و این، مرحلۀ نخست است که اشاره دارد به مرحله جدا ) « تمیّزون » شده، پالایش و غربال میشوید، و در آن هنگام
پالایش میشوید)؛ مانند پالایش سنگ معدن، مثل طلایی که ذوب میکنند و ) « تمحّصون » ، شدن خبیث از طیّب. و مرحلۀ دوم
غربال میشوید)؛ مانند غربال کردن گندم، ) « تغربلون » ، سپس به آن موادي میافزایند تا ناخالصیهایش جدا شود. و مرحلۀ سوم
براي جداکردن گندمهاي تلخ و ضعیف که از غربال به پایین میافتند. در روایتی از شیخ طوسی است، که وقتی امام به این جا
رسیدند، آن را سه بار مطرح کردند؛ لایکون فرجنا حتیّ تغربلوا ثمّ تغربلوا ثمّ تغربلوا، یقولها ثلاثاً، حتیّ یذهب الله تعالی الکدر
ویبقی ال ّ ص فوّ. فرج ما نخواهد رسید، مگر آنکه غربال شوید و غربال شوید و غربال شوید، تا جاییکه خداوند متعال، آلودگان را از
پاکان جدا نماید. یعنی این غربال مؤمنان در نزدیکی زمان ظهور، سه بار اتفاق خواهد افتاد. 11 و مرحلۀ غربال، سختترین این
مراحل است. این همان راه و مسیري است که رسول خدا(ص) در امت خود انتظار آنرا دارد. و این همان تکامل است که خداي
متعال با قوانین و سنتهاي خود در آزمایش امتها، انبیا و امامان(ع) قرار داده است، تا درخت بشریت در سایۀ دولت عدل الهی به
ثمر بنشیند. این از اسرار غیبت است که خداي متعال براي خاتم امامان، از عترت پیامبر(ص) تقدیر نموده است. این همان [امام]
غایبی است که خداوند، او را مظهر غیب و شهادت خود قرار داده است. او در غیبت خود، مظهر غیب الغیوب است و وقتی که
ظهور نماید، خداوند او را مظهر شهادت (احقاق کنندة هر حقی و باطل کنندة هر باطلی) قرار میدهد. این چه قدرتی است که
خداوند به او عطا میکند، و به وسیلۀ او هر حقی را احقاق میکند، و هر باطلی را باطل مینماید. سلام خدا بر تو اي نهایت
آرزوها؛ المنتهی ?إلیه مواریث الأنبیاء، ولدیه موجود آثار الأصفیاء، المؤتمن علی السّرّ، والولیّ للأمر. 12 [کسی که] تمام مواریث
پیامبران به او رسیده و آثار برگزیدگان نزد او میباشد؛ امین بر اسرار (الهی) و ولی امر (پروردگار). فرازي از میراثهاي انبیاء را
بخوانید تا خبرش را دریابید؛ و در آن باره خداوند میفرماید: و إذ قال ربّک للملآئکۀ إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفۀً قالوا أتجعل فیها
من یفسد فیها و یسفک الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لک قال إنّی أعلم ما لاتعلمون ?و علّم آدم الأسماء کلّها ثمّ عرضهم
علی الملآئکۀ فقال أنبئونی بأسماء هؤلآء إن کنتم صادقین. 13 و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمین، جانشینی خواهم
گماشت، [فرشتگان] گفتند: آیا کسی را در آن میگماري که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو
را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم؛ فرمود: من چیزي میدانم که شما نمیدانید. و [خدا] همۀ [معانی] نامها را به آدم
آموخت، سپس آنها را برفرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست میگویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. سپس این امر به
صحیفههاي آدم و ادریس و نوح، پیراهن ابراهیم، عصاي موسی، انگشتر سلیمان، کمال موسی و جلال و شکوه عیسی و صبر ایوب
صفحه 45 از 67
میرسد و ادامه مییابد تا به میراث حضرت محمد(ص) که همان قرآن منزل است، میرسد. سلام بر تو اي حافظ اسرار پروردگار
جهانیان، سلام بر تو یابن رسول الله، ما به تو ظلم کردیم؛ ما به شما اهل بیت(ع) ظلم کردیم، در حالیکه هرچه ما داریم از شماست،
به برکت وجود شما اهل بیت، خلایق روزي داده میشوند و به برکت وجود شما زمین و آسمان ثبات دارند. ما شعار خدمت به شما
را سر دادیم، اما بیشتر از آنکه در خدمت شما باشیم، کمر به خدمت دیگران بستیم، بلکه ما به شما بیاحترامی کردیم. اما کرم شما
اهل بیت(ع)، حد و مرز ندارد، بابت گذشتۀ ما، عفو خود را شامل حالمان کنید و عنایت خود را شامل حالمان کنید تا خدا ما را
براي خدمت به شما، در باقیماندة عمر قبول فرماید. ما امیدواریم که چشم عنایتی به ما بیفکنید، از آن نگاههایی که دنیا را متحول
میکند. تو همان کسی هستی که بهوسیلۀ او: أشرقت الأرض بنور ربّها. 14 و زمین به نور پروردگارش روشن گردد. پس چه میشود
اگر تاریکیهاي وجود ما را به روشنایی خود بزدایی؟ و تو همان کسی هستی که خداي عزوجل دربارهاش فرموده است: إعلموا أنّ
الله یحیی الأرض بعد موتها. 15 بدانید، همانا خداوند زمین را پس از مرگش، زنده میگرداند. پس با آنچه خداي متعال به تو ارزانی
داشته، قلبهاي ما را زنده کن. پروردگارا! بر خلیفه و حجت خود درود فرست، به اندازهاي که در حیطۀ علم توست، درودي
بیپایان، تا تداوم ملک تو، و ما را از اعوان و انصار و شیعیان و پیروان او قرار بده. و آخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین.
پینوشتها ?: این سخنرانی در تاریخ 14 شعبان 1420 ق. ایراد شده است؛ متن عربی برگرفته از: الحقّ المبین فی معرفۀ المعصومین،
،( 4. سورة یونس( 10 . 3. سورة بقره( 2)، آیۀ 3 1 . علی کورانی 1. محدث قمی، مفاتیح الجنان، دعاي ندبه. 2. سورة بقره( 2)، آیۀ 30
6. صفار، بصائر الدرجات، ص . 5. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمۀ، ج 2، ص 340 ؛ نیز تأویل الآیات، ج 1، ص 31 . آیۀ 20
، 9. المحاسن البرقی: ج 1 . 8. سورة قدر( 97 )، آیۀ 4 1 . 7. سورة بقره( 2)، آیۀ 185 . 104 و در صحیح مسلم النیسابوري: ج 1، ص 150
10 . صفار، همان، ص 104 ؛ عباس بن معروف از طریق نجاشی و او از طریق حماد بن عیسی، و او از کسانی است که و . ص 173
حمادبن عیسس از ابی الجارود، به توفیق شیخ مفید(ره) مورد وثوق است، و او نیز از ابوبصیر، نقل کردهاند. 11 . الامامۀ و التبصرة،
12 . محدث . ص 130 ؛ نیز: شیخ طوسی، الغیبۀ، ص 339 ؛ قرب الأسناد، ص 369 ؛ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 370 و ج 8، ص 67
،( 15 . سورة حدید( 57 . 14 . سورة زمر( 39 )، آیۀ 69 . قمی، همان، زیارت حضرت صاحبالأمر(ع). 13 . سورة بقره( 2)، آیۀ 30 31
. آیۀ 17
سحر و رمضان
نمیدانم چه سّري است در رمضان، که سحرهایش اینگونه غوغا میکند. نمیدانم چه سّري است در رمضان، که سحرهایش پرده
از دیدگان بیدار کنار میزند تا نیافتنیها را به چشم ببینند و به گوش بشنوند... سحرهاي رمضان چشیدنی است. عاشقانهترین
کلمات، لطیفترین عبارات و مهربانهترین نجواها به برکت سحرهاي رمضان است که آفریده میشوند؛ و تنها کسی میتواند زیبایی
سحرهاي رمضان و جادوي ملکوتی آنها را دریابد که جنس سحر را بشناسد و بداند آنچه را که هر سحر اتفاق میافتد... باورم
نمیشود ماه رمضان بیاید و درِ خانهاي بسته بماند. باورم نمیشود ماه رمضان بیاید و دستی خالی بازگردد. باورم نمیشود ماه
رمضان بیاید و دلی داغدیده بماند. مگر رمضان ماه برکت و رحمت و آمرزش نیست؟ مگر بهترین روزها و بهترین شبها و بهترین
ساعات آز آنِ رمضان نیست؟ مگر ضیافت خدا تمام عیار بر پا نمیشود؟ ... اما نمیدانم چه سّري است در رمضان، که سحرهایش
اینگونه غوغا میکند. نمیدانم چه سّري است در رمضان، که سحرهایش پرده از دیدگان بیدار کنار میزند تا نیافتنیها را به چشم
ببینند و به گوش بشنوند... سحرهاي رمضان چشیدنی است. عاشقانهترین کلمات، لطیفترین عبارات و مهربانهترین نجواها به
برکت سحرهاي رمضان است که آفریده میشوند؛ و تنها کسی میتواند زیبایی سحرهاي رمضان و جادوي ملکوتی آنها را دریابد
که جنس سحر را بشناسد و بداند آنچه را که هر سحر اتفاق میافتد ? ? ?... سحر هنگامۀ سوختن دلهاي بیقرار است؛ برقی از
صفحه 46 از 67
منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد و نخستین تجلی این سوختن، آه و نالۀ سحري است؛ گرم ترانۀ
چنگ صبوح نیست چه باك نواي من به سحر آه عذرخواه من است انگار بیهیچ قراردادي، همگان پذیرفتهاند که بسیاري از
معماها به وقت سحر گشوده میشود و بسیاري از پرسشها در این هنگام باید پرسیده شوند؛ اي نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست همراه صمیمی سحر، باد صبا است که خود رازدار و رازدانی دیگر است؛ صبا وقت سحر
بویی ز زلف یار میآورد دل شوریدة ما را به بو در کار میآورد حکایت کردن دل تنگیها با صبا نیز در سحر است؛ سحر بلبل
حکایت با صبا کرد که عشق روي گل با ما چهها کرد شکوفایی سحرگاهی هم به مدد صبا است که حاصل میشود؛ اي صبا امشبم
مدد فرماي که سحرگه شکفتنم هوس است حرفها و گفتههاي سحري از گونهاي دیگرند، نه دنیاییاند و نه کهنه، نه بوي
خودخواهی از این سخنها میآید و نه فریبکاري، حرفهایی نابند از عشق پاك! میخواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی... سحر فرصت جمعآمدن شاهد و ساقی و شمع است؛ به کوي میکده یارب سحر چه
مشغله بود که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود پیام سحر، دل بستن به لطف خداوند است؛ سحر با باد میگفتم حدیث
آرزومندي خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندي و تنها خدا میداند که دعاي سحر با جان و هستی آدمی چه میکند؛ هر
پیوندي ناگسستنی دارد؛ سحرم دولت بیدار « وصل » گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعاي شب و ورد سحري بود سحر با
به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد و چنین سحري بیشک پایان غم و اندوه و یافتن زندگی جاودانه نیز هست؛
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند مرغ سحر، نماد خوش خبري است؛ برکش اي مرغ
سحر نغمۀ داوودي باز که سلیمان گل از باد هوا باز آمد دوست که حقیقت خوبی و زیبایی و کمال را میشناسد؛ قدر مجموعۀ گل
مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست جام جهان نما، به وقت سحر، به بیدار دلان تقدیم میگردد؛ پیر
میخانه سحر جام جهان بینم داد و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم و پیام شادي بخش غیب نیز همان هنگام شنیده میشود:
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش همه پشت گرمی مستان بیدل شده به گریۀ سحري
است؛ بیار می که چو حافظ هزارم استظهار به گریۀ سحري و نیاز نیمشبی است که آن هم نشأت یافته از سرچشمۀ بیپایان لطف
است: سوز دل، اشک روان، آه سحر، نالۀ شب این همه از نظر لطف شما میبینم از همین روست که هیچ قطرهاي از آن بیثمر
نمیماند و به گوهري بیمانند بدل میشود؛ گریۀ شام و سحر شکر که ضایع نگشت قطرة باران ما گوهر یکدانه شد ? ? ? با این
همه مباركترین سحر، آن است که با شب قدر همراه میگردد؛ چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه
براتم دادند گویی همۀ حیثیت سحر از قدري است که در آن یار و جام هر دو مهیایند؛ در شب قدر ار صبوحی کردهام عیبم مکن
سرخوش آمد یار و جامی برکنار طاق بود و اگر در چنین حالی، لذت سحر به بهاي مستی شب از دست رود باکی نیست؛ گر فوت
شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزهگشا طالبان یار آري، روزهداران، خوب میدانند که: ثواب روزه و حج قبول
آن کس برد که خاك میکدة عشق را زیارت کرد و زمزمۀشان در هر سحرگاه سحر آمیز رمضان این است که؛ آن پریشانی
شبهاي دراز و غم دل همه در سایۀ گیسوي نگار آخر شد. سهیلا صلاحی اصفهانی
شب اشک و توبه
شب » : من شنیدم که خدا، نردبانی دارد. به بلنداي سعادت، شبی از این شبها، یک شب مینهد روي زمین. چه کسی میگوید
شب اشک و توبه دارم از دست میروم. کسی هست به فریاد دل من برسد؟ تا خدا راه درازي دارم. ؟« دراز است و قلندر بیدار
به حریم بالا؛ نکند مرگ مجالم ندهد. نکند « میانبُر » برد؛ یک « دوست » جادهاي میخواهم که قدمهاي گریزانم را به در خانۀ آن
زنده نباشم، نرسم! نکند عمر کفافم ندهد! شانهام خرد شده از بار گناه. فرصتی میخواهم، تا زمین بگذارم. همه پلهاي پشت سر
صفحه 47 از 67
من ویران است. راه برگشتی نیست. من ماندم و یک سال غم در به دري؛ غم خانه به دوشی، شانهاي میخواهم تا یک دل سیر
بگریم از درد. من شنیدم که خدا نردبانی دارد. به بلنداي سعادت، شبی از این شبها، یک شب مینهد روي زمین. من شنیدم که
شبی از شبها میشود یک شبه پیمود ره صد ساله. من پی روزي خود آمدهام. من شنیدم که ملائک تا صبح میبرند آن بالا عطر
اندوه بنیآدم را من به دنبال خودم میگردم. شب قدر است آیا؟ شب تسبیح و مناجات و سلام. شب اشک و توبه شب ویرانی من،
فراري هستم من « دوست » شب بیزاري من از دنیا. شب دلجویی او از مهمان شب قدر است آیا؟ من همان بندة از « او » شب مهمانی
شب دراز است و » : همان چهرة غمگین پریشان حالم، من همان آدم خاطی و گنه آلودهام شب قدر است آیا؟ چه کسی میگوید
شب، کوتاه است این دقایق همگی نایابند. لحظهها میگذرند. چشم بر هم بزنی، سحر از راه رسید و تو هنوز در ؟« قلندر بیدار
خوابی ها، مبادا که بگویند به تو، سحر از راه رسیده است و قلندر در خواب! جامه را از تن خود خواهم کند جوشنی میپوشم، بند
بندش از نور جوشنی میپوشم. همه از جنس عطوفت، احسان شب قدر است امشب! تا سحر بیدارم تا سحر دانه به دانه، غم خود
میگریم زار، تا سحر، توبه به درگاه خدا شب قدر است امشب حیف اگر در شب قدر، قدر خود « تو » میبارم تا سحر، سر به زانوي
نشناسیم! خدیجه پنجی
شعر و ادب
ترانۀ آه دوباره خواند دو چشمم ترانهاي از آه و ایستاد به امیّد آخرین درگاه گذشت آن شب طولانی و بلند زمین کنون، شفق زده
در آسمانِ قرنِ سیاه بگو کدام غزل وامدار طوفان است که واژههاي مرا باد میبرد ناگاه کنون تویی و هزاران قصیدة خالص و من
که دامن شعري تکاندهام در چاه تویی لطیفترین شاعر شقایقها که شعر صبر سرودي در این غم جانکاه تو اي خلیلترین مرد، بعد
ابراهیم بیا که بیتو سیاه است بخت قربانگاه بیا که بیتو بلند است ق ّ ص ۀ شبها و دل به صبح تو داده است شامِ تارِ نگاه بیا حلول
کن از دوردست اقیانوس در آسمان شبِ بیستاره و بیماه ? ? ? قسم به جمعه که گاه ظهور، نزدیک است به خواب دیدهام اسبی
مردمی بیمذهب و « دشمنی با اهل بیت(ع) آغاز شد » که میرسد از راه... س.م.(تهران) دریاي درد چشمههاي کفر و کینه باز شد
بیاعتقاد یک به یک برخود ندارند اعتماد مردمی بیدین و آیین و شرف ظلم بر آلنبیشان شد هدف از میان این همه جمع کثیر
یک نفر آمد که نامش شد امیر نام پاك او امیرالمؤمنین(ع) مردمان شهر یثرب در کمین همسر او فاطمه(س)، خیرالنّسا دخت
احمد(ص)، مام ختم انبیا خانۀ مکر و ریا برپا بشد بعد احمد(ص)، وضع دین ما چه شد؟ مردمان پیمان ننگین بستهاند دست بیعت با
شیاطین بستهاند گرد یکدیگر شدند این مردمان تا نباشد شهر پیغمبر امان جاي خیبرکَن کسانی آمدند با چه رفتار و لسانی آمدند!
جهل خود را روي هم بگذاشتند دانۀ ظلم و شقاوت کاشتند حق علی بود و علی با حق بُوَد دشمنی با مرتضی ناحق بُوَد گردهم
آوردن قرآن دین شد به دست پیشواي مؤمنین نقشهاي دیگر ز سوي دشمنان تا بسوزانند رضوان زمان این جماعت از پی یاس
آمدند وز پی تاراج احساس آمدند جاي شلّاق ستم بر بازوان روي نیلی، خندههاي دشمنان فاتح خیبر به مسجد رفته است از چه رو
دستان حیدر بسته است؟ فاطمه(س) عزم سفر دارد؛ ولی مانده در خانه عزادار علی(ع) شب شد و مردم همه خوابیدهاند آل احمد(ع)
بس ستمها دیدهاند درب خانه باز شد، یاس علی(ع) روي دوش مرتضی شد منجلی زینب او چادر خاکی به سر صد فرشته در
غمش آتش به پر مخفیانه در دل خاکش سپرد گفتۀ زهرا(س)، علی(ع) یادش نبرد جاي زهرا(س)، چاه، نجوایش شنید چاه چون
دریاي دردش را کشید؟ کوثر عالم چو عمرش شد تمام گریۀ عرش و زمین باشد مدام کربلاي فاطمه(س) تا زنده است مذهب
اسلام هم پاینده است پس تو، اي مؤمن! ره او را بجوي جز به راه فاطمه(س) راهی مپوي از خداي مهربان هر دم بخواه تا شود روز
ظهور دادخواه علی اشرف سمنانی (تهران) یک طلوع در انتظار یک طلوع عمرم به پایان میرسد این قلب پاره پارهام پس کی به
جانان میرسد ???؟ چشمان ما در انتظار تا تو رسی از راه دور دلهاي ما را پُر کنی از آیههاي عشق و نور ??? شبهاي آدینه،
صفحه 48 از 67
دلم در فکر تو گم میشود این چهرهام از انتظار همرنگ گندم میشود ??? گرچه حقیرم پیش تو هستی حقیران را پناه من یک
گداي بینوا چشم انتظار روي شاه ??? نامت به قلب عاشقان عشق و طراوت میدهد شوق وصال روي تو بر دل شهامت میدهد
???در هر مکان، در هر زمان مولا! صدایت میکنم بهر ظهور و دیدنت جان را فدایت میکنم مُسلم اناري (کمیجان) آن شب با او
غزل میخواند، محراب دعا آن شب در چاه میپیچید، دردي آشنا آن شب تا نخلها میرفت، پژواك سکوتی تلخ در خود فر
میریخت، بغضی بیصدا آن شب غرق تغّزل بود، چشمان شب افروزش در آن فضاي تیرة حسرتفزا آن شب یک کوفه بیمهري
انیس غربت او بود در بزمِ آن تنهاییِ بیانتها آن شب بر شانههاي شهر، زخمی شعلهور میگشت سرمیکشید آتش ز کام کینهها آن
شب تقدیر شوم دست نامردي رقم میخورد تردید میبارید، بر آن کوچهها آن شب تیغی شفق را در نوردید و فرود آمد افکند
خورشید فروزان را ز پا آن شب ? ? ? در امتداد ناگزیر صبحدم میرفت جاريتر از پرواز، مردي تا خدا آن شب محمد نیکخواه
منفرد شمع جان چون شمع جان افروختم پروانهها را سوختم وز سوزش پروانهها این نکته را آموختم مرگ است آخر کار ما صد
مال اگر اندوختم صد سال، شهد عمر را با جلوهاي بفروختم آخر ز جمله لطفها غفران حق اندوختم از مرگ کی دارم هراس در
آتش ار من سوختم زیرا درون سینهام حبّ علی(ع) اندوختم محمّد کُهزادي
بیایید ترانۀ